کلمه جو
صفحه اصلی

unroll


معنی : باز کردن، باز شدن
معانی دیگر : (طومار یا هر چیز لوله شده را) باز کردن، واپیچیدن، گستردن، گسترده شدن، نشان دادن، نمایاندن، باز کردن توپ پارچه وطومار و غیره

انگلیسی به فارسی

باز کردن (توپ پارچه وطومار و غیره)، باز شدن


باز کردن، باز شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unrolls, unrolling, unrolled
(1) تعریف: to open or unwind from a rolled position.

- Please help me unroll the rug.
[ترجمه ترگمان] لطفا کم کم کن فرش رو باز کنم
[ترجمه گوگل] لطفا به من کمک کنید تا فرش را باز کند

(2) تعریف: to display or disclose; unfold; reveal.

- The mayor unrolled the proposal for urban renewal.
[ترجمه ترگمان] شهردار این پیشنهاد را برای نوسازی شهر باز کرد
[ترجمه گوگل] شهردار پیشنهاد پیشنهاد اصلاح شهری را رد کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become unrolled or opened out as if unrolled.

- The countryside unrolled before them.
[ترجمه ترگمان] مناظر روستایی در برابرشان باز شد
[ترجمه گوگل] حومه شهر قبل از آنها رفته بود

• unwrap, spread out
if something such as a roll of paper or a roll of cloth unrolls or if you unroll it, you open it up so that it is flat.

مترادف و متضاد

باز کردن (فعل)
undo, open, unfold, disclose, pick, solve, untie, unfix, unscrew, unpack, unwind, unwrap, disengage, disentangle, splay, unbend, unroll, unbolt, unclasp, unclose, unfasten, unhinge, unhitch, unknit, untwist

باز شدن (فعل)
open, unroll, unlatch, uncouple

جملات نمونه

1. We watched the events unroll before the cameras.
[ترجمه ترگمان]ما وقایع رو قبل از دوربین ها دیدیم
[ترجمه گوگل]ما تماشا کردیم که حوادث قبل از دوربین برمیگردند

2. Unroll the carpet and let it get acclimatised to the room's atmosphere and temperature overnight before laying.
[ترجمه ترگمان]از روی فرش عبور کنید و بگذارید قبل از خوابیدن به اتمسفر و دمای اتاق برسد
[ترجمه گوگل]فرش را باز کنید و اجازه بدهید آن را قبل از تخمگذاری در یک شب به جو و دمای اتاق برسانید

3. Thus the time taken to unroll a carpet is very short compared with the time interval between the arrival of successive consignments.
[ترجمه ترگمان]بنابراین زمان صرف شده برای unroll یک فرش بسیار کوتاه است در مقایسه با فاصله زمانی بین رسیدن محموله های متوالی
[ترجمه گوگل]بنابراین زمان برای باز کردن یک فرش بسیار کوتاه است در مقایسه با فاصله زمانی بین ورودی کالا های متوالی

4. Gaal adjusted them, and watched the film unroll before his eyes.
[ترجمه ترگمان]Gaal آن ها را مرتب کرد و به تماشای فیلم unroll در مقابل چشمانش نگاه کرد
[ترجمه گوگل]گال آنها را تنظیم کرده و فیلم را تماشا می کند تا چشم او را ببیند

5. A standard optimization is loop unrolling; the compiler will unroll the loops to reduce the number of branches.
[ترجمه ترگمان]یک بهینه سازی استاندارد، حلقه را باز می کند؛ کامپایلر حلقه های را برای کاهش تعداد شاخه ها تغییر می دهد
[ترجمه گوگل]بهینه سازی استاندارد حلقه lorolling است؛ کامپایلر حلقه ها را برای کاهش تعداد شاخه ها باز کند

6. Unroll the lead and put the vacuum plug into the socket.
[ترجمه ترگمان]lead را خاموش کنید و دوشاخه را به پریز بکشید
[ترجمه گوگل]سرب را بردارید و پلاگین خلاء را به سوکت وصل کنید

7. Never unroll the condom before you roll it on the penis.
[ترجمه ترگمان]هیچوقت قبل از اینکه کیر رو بندازی بیرون کاندوم رو باز کن
[ترجمه گوگل]قبل از رول کردن روی آلت تناسلی، کاندوم را هرگز نپوشانید

8. Unroll the arm to rest the forearm and hand completely on the floor.
[ترجمه ترگمان]دستش را دراز می کند تا ساعد دستش را آرام کند و دستش را به طور کامل روی زمین بگذارد
[ترجمه گوگل]بازو را باز کنید تا بغل ساق پا و دست کاملا روی زمین بمانید

9. Conclusions The key factor of successful operation is unroll and flatten the flap of GRTs completely.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری عامل کلیدی عملیات موفق unroll و پهن کردن دریچه of به طور کامل است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری عامل کلیدی موفقیتآمیز باز کردن و به طور کامل فلپ GRT است

10. While we were admiring the rugs, the shopkeeper started to unroll a splendid carpet.
[ترجمه ترگمان]در اثنایی که ما قالی ها را تحسین می کردیم، فروشنده فرش با شکوهی را باز کرد
[ترجمه گوگل]در حالی که فرش ها را تحسین می کردیم، مغازه دار شروع به فرش پر زرق و برق کرد

11. But only when a ray of light attempts to pierce this darkness does the real, eerie action unroll.
[ترجمه ترگمان]اما تنها زمانی که یک شعاع نور برای سوراخ کردن این تاریکی تلاش می کند، حرکت واقعی و وهم اور را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]اما تنها زمانی که یک پرتو نور تلاش می کند تا این تاریکی را سوراخ کند، اقدام واقعی، عصبانیت می کند

12. But at the Redgrave you sit back and watch an unarguable Macbeth unroll.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی پشت میز بنشین و یک کتاب مکبث را تماشا کنید
[ترجمه گوگل]اما در Redgrave شما نشستن و تماشای مکبث unargoble باز کردن

13. When disturbed they roll up so tightly that it is virtually impossible to unroll them.
[ترجمه ترگمان]وقتی از هم جدا می شوند چنان محکم به هم چسبیده اند که to کردن آن ها غیرممکن است
[ترجمه گوگل]هنگامی که آشفته شد، آنها چنان محکم می کشند که تقریبا غیرممکن است که آنها را رها سازند

14. And I'd like to give you a little something to take home. Let me unroll it.
[ترجمه ترگمان]و دوست دارم یه چیزی بهت بدم تا خونه رو به خونه ببری بذار بازش کنم
[ترجمه گوگل]و من می خواهم به شما کمی چیزی را به خانه ببرم بگذار من آن را رها کنم


کلمات دیگر: