کلمه جو
صفحه اصلی

wickedness


معنی : بدجنسی، عیب، تبه کاری، تباهی، شرارت، نا بکاری
معانی دیگر : نا بکاری، شرارت، تباهی، تبهکاری، بدجنسی

انگلیسی به فارسی

نا بکاری، شرارت، تباهی، تبهکاری، بدجنسی


شرارت، تباهی، عیب، نا بکاری، تبه کاری، بدجنسی


انگلیسی به انگلیسی

• evil; cruelty

مترادف و متضاد

بدجنسی (اسم)
acid, malice, malignancy, wickedness, maleficence

عیب (اسم)
defect, deformation, deficiency, weakness, blemish, wickedness, fault, taint, gall, sin, flaw, vice, imperfection

تبه کاری (اسم)
wickedness, maleficence, villainy, crime, felony

تباهی (اسم)
decay, perdition, ruin, wickedness, spoil, reprobation, depravity, depravation, degeneration, destruction, ruination, vitiation

شرارت (اسم)
wickedness, illness, mischief, villainy, depravity, felony, malfeasance, iniquity, malevolence, irreligion

نابکاری (اسم)
wickedness, rascality

جملات نمونه

1. the lord shall return thy wickedness upon thine own head
(انجیل) خداوند اعمال شیطانی تو را بر سر خودت خواهد آورد.

2. Wickedness does not go altogether unrequited.
[ترجمه ترگمان]Wickedness به هیچ وجه در یک طرفه نیست
[ترجمه گوگل]شرارت به طور کامل از بین نمی رود

3. Wickedness does no go altogether unrequited.
[ترجمه ترگمان]Wickedness به هیچ وجه یک طرفه نیست
[ترجمه گوگل]شرارت به هیچ وجه بدون رضایت کامل نیست

4. If thou wouldest live long,live well;for folly and wickedness shorten life.
[ترجمه ترگمان]اگر تو زنده بمانی، زندگی خوبی داشته باشی، به خاطر حماقت و زشتی زندگی کوتاه
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید زنده بمانید، به خوبی زندگی کنید؛ زیرا حماقت و شرارت زندگی را کوتاه می کند

5. Don't try to justify his wickedness.
[ترجمه ترگمان]سعی نکن شرارت خود را توجیه کنی
[ترجمه گوگل]سعی نکنید شرارت خود را توجیه کنید

6. This was a fiendish act of wickedness.
[ترجمه ترگمان]این کار شیطانی شیطانی بود
[ترجمه گوگل]این یک شیطانی ستمکارانه بود

7. What horrors and impurities and wickedness exist under convention's cloak.
[ترجمه ترگمان]چه وحشتی و impurities و شرارت در زیر شنل convention وجود دارد
[ترجمه گوگل]چه وحشت و ناخالصی و شرارت تحت پوشش مخفی است

8. Their wickedness was emphasised by several large posters detailing the dangers of both active and passive smoking.
[ترجمه ترگمان]همچنین چندین پوستر بزرگ بر روی خطرات سیگار کشیدن فعال و غیر فعال تاکید شده بود
[ترجمه گوگل]شرارت آنها توسط چندین پوستر بزرگ که خطرات هر دو سیگار کشیدن فعال و منفعل را مشخص می کند، تأکید شد

9. I class that as wickedness.
[ترجمه ترگمان]منظورم این است که من هم به زشتی آن عمل می کنم
[ترجمه گوگل]من کلاس را به عنوان شرارت

10. Janir was in an ecstasy of wickedness and transgression.
[ترجمه ترگمان]Janir در خلسه of و transgression بود
[ترجمه گوگل]Janir در معرض شرم و شرارت قرار گرفت

11. It was not wickedness that led him into crime but a cheerfully impulsive nature and an almost complete lack of reasoning power.
[ترجمه ترگمان]این کار بدی نبود که او را به جنایت سوق می داد، بلکه یک سرشت شاد و با نشاط بود و یک نیروی کامل منطقی
[ترجمه گوگل]این شرارت نیست که او را به جرم تبدیل کند، بلکه یک طبیعت پرشور و پرانرژی است و تقریبا کامل بودن قدرت استدلال

12. But what among all the streaks of wickedness in human nature are you going to write about?
[ترجمه ترگمان]اما در میان این همه the که در طبیعت بشری دارید چه می خواهید بنویسید؟
[ترجمه گوگل]اما در مورد تمام خطرات شرارت در طبیعت انسانی چه میگویید؟

13. A personification of wickedness and ungodliness alluded to in the Old and New Testaments.
[ترجمه ترگمان]مظهر فساد و پلیدی بود که در the قدیم و جدید به آن اشاره می کرد
[ترجمه گوگل]شخصیت شرارت و بی تفاوتی اشاره به عهد قدیم و جدید است

14. Not for any mortal sin, but the wickedness of my abhorrent face!
[ترجمه ترگمان]نه به خاطر هر گناه کبیره، بلکه زشتی صورت نفرت انگیز من!
[ترجمه گوگل]نه برای هر گناه فانی، بلکه به خاطر شرارت چهره بیچاره من!

15. V 150 after wickedness draw near; they are far from Thy law.
[ترجمه ترگمان]وی گفت: \" پس از آنکه wickedness نزدیک می شود، آن ها از قانون تو دور هستند
[ترجمه گوگل]V 150 بعد از شرارت نزدیک شدن؛ آنها دور از قانون تو هستند


کلمات دیگر: