1. urinary tracts
مجاری ادرار،پیشابراه ها
2. In acute infections of the urinary tract the patient may suffer severe pain.
[ترجمه ترگمان]در عفونت های حاد دستگاه ادراری، بیمار ممکن است درد شدیدی را تحمل کند
[ترجمه گوگل]در عفونت های حاد دستگاه ادراری بیمار ممکن است درد شدید را تجربه کند
3. Some urinary games are fairly harmless, but I reckon this one could damage your delicate vaginal tissue.
[ترجمه ترگمان]بعضی از بازی های مجرای دفع ادرار کاملا بی ضرر هستند، اما به نظر من این یکی میتونه به بافت سلولی delicate آسیب برسونه
[ترجمه گوگل]برخی از بازی های ادراری نسبتا بی ضرر هستند، اما من فکر می کنم این می تواند به بافت واژن دلپذیر خود آسیب برساند
4. A urinary catheter had been inserted and was draining into a sealed drainage system.
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه catheter ادراری وارد سیستم زه کشی شده شده و تخلیه شد
[ترجمه گوگل]کاتتر ادراری وارد شده بود و به یک سیستم زهکشی مستطیلی تخلیه شد
5. Did urinary or fecal incontinence occur?
[ترجمه ترگمان]آیا بی اختیاری ادراری یا مدفوع رخ می دهد؟
[ترجمه گوگل]آیا بی اختیاری ادرار یا مدفوع رخ می دهد؟
6. Nowadays the urinary symptoms seem to be of a lesser order.
[ترجمه ترگمان]امروزه به نظر می رسد که علائم ادرار از رده پایین تری برخوردارند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد نشانه های ادرار امروزه از نظم کمتر برخوردار است
7. Nine percent of patients had at least one urinary tract infection.
[ترجمه ترگمان]نه درصد بیماران دارای حداقل یک عفونت دستگاه ادراری بودند
[ترجمه گوگل]نه درصد از بیماران حداقل یک عفونت مجاری ادراری داشتند
8. The treatment is maintenance of a high urinary flow rate.
[ترجمه ترگمان]این روش درمان، نگهداری از نرخ بالای جریان ادرار است
[ترجمه گوگل]درمان این است که نگهداری یک میزان جریان ادرار بالا باشد
9. Abnormalities it, urinary but not intestinal excretion of uric acid may produce clinically recognizable disorders of urate metabolism.
[ترجمه ترگمان]دفع آن، ادرار، اما دفع روده ای اسید اوره ممکن است اختلالات قابل تشخیصی را از متابولیسم urate تولید کند
[ترجمه گوگل]اختلالات آن، دفع ادرار، اما نه روده، اسید اوریک ممکن است باعث اختلالات شناخته شده بالینی متابولیسم اورات شود
10. Tongue laceration and urinary or fecal incontinence.
[ترجمه ترگمان]همدردی دلتا و مدفوع و مدفوع آن ها
[ترجمه گوگل]انسداد زبان و بی اختیاری ادرار یا مدفوع
11. Figure 1 shows the individual changes in urinary albumin excretion with time and treatment.
[ترجمه ترگمان]شکل ۱، تغییرات فردی در دفع آلبومین ادرار با زمان و درمان را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]شکل 1 تغییرات فردی در دفع ادرار آلبومین را با زمان و درمان نشان می دهد
12. Many of the states of increased urinary losses involve excessive mineralocorticoid effect.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از حالت های افزایش تلفات ادراری ممکن است اثر mineralocorticoid بیش از حد داشته باشد
[ترجمه گوگل]بسیاری از حالت های افزایش تلفات ادراری شامل اثر کاندیدهای ضد قارچی است
13. It has therefore been accepted that the urinary albumin concentration or albumin:creatinine ratio can be used to screen patients.
[ترجمه ترگمان]بنابراین پذیرفته شده است که غلظت آلبومین urinary یا آلبومین: نسبت creatinine می تواند برای غربال کردن بیماران مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]بنابراین پذیرفته شده است که غلظت آلبومین ادرار یا نسبت کراتینین آلبومین می تواند برای نمایش بیماران استفاده شود
14. If there is any pain or a burning sensation, tell the doctor, just in case you have a urinary infection.
[ترجمه ترگمان]اگر درد یا احساس تب دارید، به دکتر بگویید که در صورتی که عفونت مجرای ادرار داشته باشد
[ترجمه گوگل]اگر درد و یا احساس سوزش وجود دارد، به پزشک اطلاع دهید، فقط در مورد یک عفونت ادراری