کلمه جو
صفحه اصلی

urinary


معنی : بولی، ادراری، پیشابی، موجود در ادرار
معانی دیگر : وابسته به شاش، گمیزی، پیشاب دان

انگلیسی به فارسی

پیشابی، ادراری، بولی، پیشاب دان


ادرار، ادراری، بولی، موجود در ادرار، پیشابی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to urine or the organs that produce and excrete it.

• pertaining to urine
urinary means belonging to or related to the parts of a person's body through which urine flows; a formal word.

مترادف و متضاد

بولی (صفت)
boolean, urinary

ادراری (صفت)
urinary, uric

پیشابی (صفت)
urinary, uric

موجود در ادرار (صفت)
urinary

جملات نمونه

1. urinary tracts
مجاری ادرار،پیشابراه ها

2. In acute infections of the urinary tract the patient may suffer severe pain.
[ترجمه ترگمان]در عفونت های حاد دستگاه ادراری، بیمار ممکن است درد شدیدی را تحمل کند
[ترجمه گوگل]در عفونت های حاد دستگاه ادراری بیمار ممکن است درد شدید را تجربه کند

3. Some urinary games are fairly harmless, but I reckon this one could damage your delicate vaginal tissue.
[ترجمه ترگمان]بعضی از بازی های مجرای دفع ادرار کاملا بی ضرر هستند، اما به نظر من این یکی میتونه به بافت سلولی delicate آسیب برسونه
[ترجمه گوگل]برخی از بازی های ادراری نسبتا بی ضرر هستند، اما من فکر می کنم این می تواند به بافت واژن دلپذیر خود آسیب برساند

4. A urinary catheter had been inserted and was draining into a sealed drainage system.
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه catheter ادراری وارد سیستم زه کشی شده شده و تخلیه شد
[ترجمه گوگل]کاتتر ادراری وارد شده بود و به یک سیستم زهکشی مستطیلی تخلیه شد

5. Did urinary or fecal incontinence occur?
[ترجمه ترگمان]آیا بی اختیاری ادراری یا مدفوع رخ می دهد؟
[ترجمه گوگل]آیا بی اختیاری ادرار یا مدفوع رخ می دهد؟

6. Nowadays the urinary symptoms seem to be of a lesser order.
[ترجمه ترگمان]امروزه به نظر می رسد که علائم ادرار از رده پایین تری برخوردارند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد نشانه های ادرار امروزه از نظم کمتر برخوردار است

7. Nine percent of patients had at least one urinary tract infection.
[ترجمه ترگمان]نه درصد بیماران دارای حداقل یک عفونت دستگاه ادراری بودند
[ترجمه گوگل]نه درصد از بیماران حداقل یک عفونت مجاری ادراری داشتند

8. The treatment is maintenance of a high urinary flow rate.
[ترجمه ترگمان]این روش درمان، نگهداری از نرخ بالای جریان ادرار است
[ترجمه گوگل]درمان این است که نگهداری یک میزان جریان ادرار بالا باشد

9. Abnormalities it, urinary but not intestinal excretion of uric acid may produce clinically recognizable disorders of urate metabolism.
[ترجمه ترگمان]دفع آن، ادرار، اما دفع روده ای اسید اوره ممکن است اختلالات قابل تشخیصی را از متابولیسم urate تولید کند
[ترجمه گوگل]اختلالات آن، دفع ادرار، اما نه روده، اسید اوریک ممکن است باعث اختلالات شناخته شده بالینی متابولیسم اورات شود

10. Tongue laceration and urinary or fecal incontinence.
[ترجمه ترگمان]همدردی دلتا و مدفوع و مدفوع آن ها
[ترجمه گوگل]انسداد زبان و بی اختیاری ادرار یا مدفوع

11. Figure 1 shows the individual changes in urinary albumin excretion with time and treatment.
[ترجمه ترگمان]شکل ۱، تغییرات فردی در دفع آلبومین ادرار با زمان و درمان را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]شکل 1 تغییرات فردی در دفع ادرار آلبومین را با زمان و درمان نشان می دهد

12. Many of the states of increased urinary losses involve excessive mineralocorticoid effect.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از حالت های افزایش تلفات ادراری ممکن است اثر mineralocorticoid بیش از حد داشته باشد
[ترجمه گوگل]بسیاری از حالت های افزایش تلفات ادراری شامل اثر کاندیدهای ضد قارچی است

13. It has therefore been accepted that the urinary albumin concentration or albumin:creatinine ratio can be used to screen patients.
[ترجمه ترگمان]بنابراین پذیرفته شده است که غلظت آلبومین urinary یا آلبومین: نسبت creatinine می تواند برای غربال کردن بیماران مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]بنابراین پذیرفته شده است که غلظت آلبومین ادرار یا نسبت کراتینین آلبومین می تواند برای نمایش بیماران استفاده شود

14. If there is any pain or a burning sensation, tell the doctor, just in case you have a urinary infection.
[ترجمه ترگمان]اگر درد یا احساس تب دارید، به دکتر بگویید که در صورتی که عفونت مجرای ادرار داشته باشد
[ترجمه گوگل]اگر درد و یا احساس سوزش وجود دارد، به پزشک اطلاع دهید، فقط در مورد یک عفونت ادراری

urinary tracts

مجاری ادرار، پیشاب‌راه‌ها


پیشنهاد کاربران

دستگاه ادراری


کلمات دیگر: