1. it is wholly immaterial whether he stays or not
ماندن یا نماندن او اصلا اهمیتی ندارد.
2. She had acted in ways that he found wholly admirable.
[ترجمه ترگمان]او طوری رفتار کرده بود که به کلی قابل تحسینی بود
[ترجمه گوگل]او به شیوهای عمل کرد که کاملا قابل تحسین بود
3. He was completely/totally/wholly unprepared for what he saw.
[ترجمه ترگمان]او کاملا یا کاملا آماده برای آنچه می دید آمادگی نداشت
[ترجمه گوگل]او کاملا / کاملا / به طور کامل برای آنچه که او دیدم آماده نشد
4. His comments were wholly inappropriate on such a solemn occasion.
[ترجمه ترگمان]نظرات او در چنین موقعیتی کاملا نامناسب بود
[ترجمه گوگل]نظراتش در این مورد مناسبی بود
5. I am wholly incredulous of the truth of his story.
[ترجمه ترگمان]من کاملا از حقیقت داستان او نا اطمینان دارم
[ترجمه گوگل]من کاملا حقیقت داستان او را باور ندارم
6. His mind was wholly taken up with the question.
[ترجمه ترگمان]ذهنش کاملا با این مساله درگیر شده بود
[ترجمه گوگل]ذهن او کاملا با این پرسش مطرح شد
7. In my opinion, the decision was wholly justified.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، تصمیم کاملا موجه بود
[ترجمه گوگل]به نظر من، این تصمیم به طور کامل توجیه شد
8. His casual behaviour was wholly inappropriate for such a formal occasion.
[ترجمه ترگمان]رفتار غیر عادی او برای چنین موقعیت رسمی نامناسب بود
[ترجمه گوگل]رفتار گاه به گاه او برای این نوع مناسبت رسمی کاملا نامناسب بود
9. The aims of the organization are wholly peaceful.
[ترجمه ترگمان]اهداف این سازمان کاملا صلح آمیز است
[ترجمه گوگل]اهداف سازمان کاملا صلح آمیز است
10. The existing law is not wholly satisfactory.
[ترجمه ترگمان]قانون موجود کاملا رضایت بخش نیست
[ترجمه گوگل]قانون موجود کاملا رضایت بخش نیست
11. For urban areas this approach was wholly inadequate.
[ترجمه ترگمان]برای مناطق شهری این رویکرد کاملا ناکافی بود
[ترجمه گوگل]برای مناطق شهری این رویکرد کاملا ناکافی بود
12. The differences in the children's achievements were not wholly explicable in terms of their social backgrounds.
[ترجمه ترگمان]تفاوت در دستاوردهای کودکان به طور کامل از لحاظ پیشینه اجتماعی آن ها به دست نیامده است
[ترجمه گوگل]تفاوت در دستاوردهای کودکان به لحاظ زمینه های اجتماعی آنها کاملا معلوم نیست
13. Her advice has frequently been less than wholly helpful.
[ترجمه ترگمان]نصیحت او بارها و بارها به کلی مفید واقع شده است
[ترجمه گوگل]توصیه های او اغلب کمتر از همه مفید است
14. Our Intelligence Service was untrained, cumbersome, and almost wholly ineffectual.
[ترجمه ترگمان]سرویس جاسوسی ما تعلیم نیافته بود، تنگ و سنگین بود و تقریبا بی فایده بود
[ترجمه گوگل]سرویس اطلاعاتی ما آموزش نیافته، دست و پا گیر و تقریبا کاملا بی فایده بود
15. Most people would consider such risks wholly unacceptable.
[ترجمه ترگمان]اکثر مردم چنین ریسک هایی را کاملا غیرقابل قبول می دانند
[ترجمه گوگل]اکثر مردم این خطرات را کاملا غیر قابل قبول در نظر می گیرند