کلمه جو
صفحه اصلی

unseasonable

معنی : بی مورد، نا بهنگام، بی موقع، بی جا
معانی دیگر : خارج از فصل خود، غیرموسمی، غیر عادی

انگلیسی به فارسی

نابه هنگام، بیمورد، بیموقع، بی جا

غیر قابل تحمل، بی مورد، بی موقع، بی جا، نا بهنگام

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unseasonably (adv.), unseasonableness (n.)
• (1) تعریف: of the weather, not appropriate for or characteristic of the season.
• متضاد: seasonable
• (2) تعریف: not appropriate for the occasion; untimely; inopportune.
• متضاد: seasonable
• مشابه: inconvenient
• untimely, not in season
unseasonable weather, clothing, or food is unusual or inappropriate for the time of year.

مترادف و متضاد

بی مورد (صفت)
amiss, wrong, inappropriate, undue, unseasonable, inopportune, untimely, anomalous, inapposite, trumped-up
نا بهنگام (صفت)
malapropos, unseasonable, inopportune, untimely, anachronistic, anachronous, premature, immature, precocious, ill-timed
بی موقع (صفت)
malapropos, off, inappropriate, unseasonable, inopportune, untimely, inapposite, ill-timed, tideless
بی جا (صفت)
improper, pointless, inappropriate, unseasonable, inopportune, indecorous, inapt, inapposite, impolitic, unwarranted, unwarrantable, placeless

جملات نمونه

1. unseasonable heat
گرمای غیر عادی
2. Sudden, unseasonable rainfall. Wind. Lightning . A big tree falling over . Unexpected events.
[ترجمه ترگمان]ناگهانی، باران بی موقع باد رعد و برق یه درخت بزرگ داره سقوط می کنه اتفاقات غیر مترقبه
[ترجمه گوگل]باران ناگهانی، نامنظم باد رعد و برق درخت بزرگ در حال سقوط است رویدادهای غیر منتظره
3. Unseasonable dry winter weather prevailed over most of north China up to the end of March.
[ترجمه ترگمان]آب و هوای سرد زمستانی بیشتر شمال چین تا پایان ماه مارس را در بر گرفت
[ترجمه گوگل]آب و هوای خشک زمستانی غیرمنطقی در بیشتر شمال چین تا پایان ماه مارس غالب شد
4. Pedantry is the unseasonable ostentation of learning.
[ترجمه ترگمان]pedantry ناشی از فرا رسیدن unseasonable است
[ترجمه گوگل]پدانداری بی رحمانه از یادگیری است
5. Unseasonable rains overtook us.
[ترجمه ترگمان]باران unseasonable به ما رسید
[ترجمه گوگل]باران های غیر قابل قبول ما را غرق کرد
6. You think my intrusion unseasonable.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی مزاحم شدم؟
[ترجمه گوگل]فکر می کنید نفوذ من غیر قابل قبول است
7. Auguste would take it as a reflection on his honour if they were not, despite the unseasonable time of year.
[ترجمه ترگمان]آگوست آن را به عنوان یک بازتاب در شرف خود تلقی می کردند، البته اگر این طور نبود
[ترجمه گوگل]آگوست اگر آن زمان نبود، علیرغم زمان نامطلوب سال، او را به عنوان بازتابی از افتخار او می دید
8. The weather looked heavy and thundery, as if the unseasonable warmth would soon break.
[ترجمه ترگمان]هوا سنگین و سنگین به نظر می رسید، انگار که گرمای هوا به زودی قطع می شد
[ترجمه گوگل]آب و هوا سنگین و رعد و برق شد، به طوری که گرمای نامنظم به زودی شکسته خواهد شد
9. This late summer would be brief enough, the warm unseasonable days of mellow sunshine couldn't last.
[ترجمه ترگمان]در این اواخر تابستان به حد کافی کوتاه بود، گرمای هوا گرم و ملایم و ملایم، نمی توانست دوام بیاورد
[ترجمه گوگل]این اواخر تابستان به اندازه کافی کوتاه می باشد، روزهای خاموش کننده ای گرم از آفتاب خفیف نمی تواند آخرین بار باشد
10. With the development of times such judgment has been already unseasonable.
[ترجمه ترگمان]با گذشت زمان چنین قضاوتی در پیش است
[ترجمه گوگل]با پیشرفت زمان، چنین قضاوتی پیش از این غیرقابل قبول بوده است

unseasonable heat

گرمای غیر‌عادی

کلمات دیگر: