کلمه جو
صفحه اصلی

windpipe


معنی : خرخره، نای، حلق، قصبه الریه، لوله هوا
معانی دیگر : رجوع شود به: trachea، قصبته الریه

انگلیسی به فارسی

نای، قصبته الریه، لوله هوا


تورم، نای، حلق، قصبه الریه، خرخره، لوله هوا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the air passage between the larynx and the bronchial tubes in air-breathing vertebrates; trachea.

• trachea, tube in the throat used for breathing
your windpipe is the tube in your body that carries air into your lungs when you breathe.

مترادف و متضاد

خرخره (اسم)
adam's apple, larynx, gob, fauces, throat, throttle, windpipe

نای (اسم)
throat, windpipe, lane, tube, cane, bronchial tube, trachea, pipe, fistula, gullet

حلق (اسم)
fauces, throat, windpipe, gorge, pharynx

قصبه الریه (اسم)
windpipe, trachea

لوله هوا (اسم)
windpipe

جملات نمونه

1. Food breathed into the windpipe can cause choking.
[ترجمه ترگمان]غذا در نای تنفس می شود و باعث خفگی می شود
[ترجمه گوگل]غذا به داخل تنه نفس می تواند باعث خفگی شود

2. A bit of food went down my windpipe and gave me a coughing fit.
[ترجمه ترگمان]کمی غذا به طرف گلویم پایین آمد و به من سرفه کرد
[ترجمه گوگل]کمی مواد غذایی از بین رفت و به من آسیب رساند

3. Its crushed her windpipe, and the doctors have put a pipe in so she can breathe.
[ترجمه ترگمان]windpipe را له می کند، و دکترها پیپ می کشند تا بتواند نفس بکشد
[ترجمه گوگل]آن را خرد کرده اند و سرماخوردگی او، و پزشکان یک لوله قرار داده اند تا بتواند نفس بکشد

4. Vomit burst through my windpipe and landed on the wall six feet away.
[ترجمه ترگمان]بی آن که چیزی بشنوم، بی آن که چیزی بگویم، بی آن که چیزی بگویم، بی آن که چیزی بگویم، استفراغ کردم و روی دیوار فرود آمدم
[ترجمه گوگل]عفونت واژن از طریق مچ پا منفجر می شود و روی دیوار شش پا منتهی می شود

5. The fingers gripping her windpipe slackened and Irina slumped backwards against the desk and slid to the ground.
[ترجمه ترگمان]انگشتان دستش را محکم گرفت و ایرینا روی میز ولو شد و به زمین افتاد
[ترجمه گوگل]انگشتان دست و پا زدنش کم شد و ایرینا به عقب در برابر میز افتاد و به زمین افتاد

6. Experiment materials: jar, windpipe, limewater, flume and the experiment record chart for each group.
[ترجمه ترگمان]مواد آزمایش: jar، نای، limewater، flume و چارت رکورد آزمایشی برای هر گروه
[ترجمه گوگل]آزمایشات مواد جار، فریزر، آهک، فلو و نمودار ثبت آزمایش برای هر گروه

7. Other leading causes of death are lung windpipe and lungs, road accidents and low birth weight.
[ترجمه ترگمان]علل اصلی مرگ عبارتند از: نای و ریه ها، تصادفات جاده ای و وزن کم زاد و ولد
[ترجمه گوگل]علل دیگر علت مرگ عبارتند از ریه و ریه، حوادث جاده ای و وزن کم هنگام تولد

8. A tube was introduced into the patient's windpipe.
[ترجمه ترگمان]یک لوله به نای بیمار وارد شد
[ترجمه گوگل]یک لوله به داخل تورم بیمار وارد شد

9. A breathing tube may the person's windpipe The tube is connected to a respirator machine.
[ترجمه ترگمان]لوله تنفسی، نای فرد را ممکن می سازد لوله متصل به دستگاه تنفسی است
[ترجمه گوگل]لوله تنفسی ممکن است دردناکی فرد باشد لوله به دستگاه تنفسی متصل می شود

10. One end of the windpipe is connected with a unidirectional inflating valve.
[ترجمه ترگمان]یک طرف نای با یک سوپاپ inflating تک جهته در ارتباط است
[ترجمه گوگل]یک انتهای مچ دست با یک سوپاپ تور یک طرفه متصل می شود

11. This means inflammation of the part of the windpipe above the voice box.
[ترجمه ترگمان]این به معنی التهاب بخش of در بالای جعبه است
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که التهاب بخشی سستی در بالای جعبه صدا

12. You had to regard the Instantaneous solution offered by the symmetry of the razor across the windpipe, a neat line.
[ترجمه ترگمان]باید به محلول Instantaneous که از تقارن تیغ روی نای، یک خط تمیز داده شده بود، توجه کنید
[ترجمه گوگل]شما مجبور بودید که راه حل Instantaneous ارائه شده توسط تقارن تیغه در سراسر تورم، خط شسته و رفته

13. The gurgling noise was the rattling of Thomas trying to breathe through a restricted windpipe.
[ترجمه ترگمان]سر تاماس صدای قل قل و rattling را می شنید که سعی می کرد در یک خط لوله restricted نفس بکشد
[ترجمه گوگل]سر و صدای گول زدن گنگ بود توماس در تلاش برای نفس کشیدن از طریق یک تورم محدود

14. He was later transferred to Middlesbrough General, where he underwent a 2 7hour operation to insert a tube into his windpipe.
[ترجمه ترگمان]او بعدا به میدلزبورو منتقل شد و در آنجا تحت عمل جراحی ۲ ساعته قرار گرفت تا لوله وارد نای او شود
[ترجمه گوگل]او بعدا به �میدلزبورو ژنرال� منتقل شد، جایی که او عملیات 2 ساعته 7 ساعته را انجام داد تا لوله را به داخل جوشش وارد کند

15. The snake began to choke as it tried to swallow his arm and simultaneously dislodge the obstruction from its windpipe.
[ترجمه ترگمان]مار در حالی که سعی می کرد بازویش را قورت بدهد و در آن واحد آن را در هوا فرو کند، شروع به خفه شدن کرد
[ترجمه گوگل]مار شروع به خفه کردن کرد و سعی کرد که دست خود را فرو برد و به طور همزمان انسداد را از جوشش بیرون کشید

پیشنهاد کاربران

همون جوری که دوستان دارند می فرمایند لوله نای. حمید رضا لوله باد که نمیشه باید بگید لوله نای

لوله ی عبور هوا، لوله ی هوایی _مربوط به ساختمان نای -


کلمات دیگر: