کلمه جو
صفحه اصلی

unrealistic


معنی : خیالی، واهی، وهمی، تصوری، غیر واقعی
معانی دیگر : غیر واقع بینانه (رجوع شود به: realistic)، unreal غیر واقعی

انگلیسی به فارسی

( unreal ) غیر واقعی، خیالی، تصوری، واهی، وهمی


غیر واقعی است، غیر واقعی، واهی، خیالی، تصوری، وهمی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: unrealistically (adv.)
• : تعریف: not based on reality, esp. with regard to its limits or dimensions; visionary, fantastic, or impractical.
متضاد: lifelike, realistic
مشابه: academic, mad, utopian, visionary

- Some immigrants had unrealistic expectations of life in their new country.
[ترجمه ترگمان] برخی مهاجران از زندگی در کشور جدید خود انتظارات غیرواقعی داشتند
[ترجمه گوگل] برخی از مهاجران انتظارات غیر واقعی از زندگی خود را در کشور جدید خود دارند
- The film gives an unrealistic portrayal of war.
[ترجمه ترگمان] فیلم تصویری غیر واقعی از جنگ ارائه می دهد
[ترجمه گوگل] این فیلم تصویری غیر واقعی از جنگ را نشان می دهد

• not realistic, unworkable, not practical
if you are unrealistic or have unrealistic ideas, you do not recognize, or are not prepared to recognize, the truth about a situation, so your actions may seem foolish or unreasonable.

مترادف و متضاد

not believable or practical


خیالی (صفت)
valetudinarian, air-built, imaginary, fanciful, fictitious, fancied, fantastic, unrealistic, chimerical, unreal, dreamy, visionary, thoughtful, pensive, hypochondriac, spleeny, insubstantial, contemplative, meditative, romantic, cloud-built, fantastical, spectral, ideational

واهی (صفت)
airy, unrealistic, chimerical, delusive, unreal, unsubstantial, romantic, suppositious, vagarious

وهمی (صفت)
imaginary, unrealistic, unreal, bizarre, gothic, illusory, uncanny, illusive, ideational, vagarious

تصوری (صفت)
imaginary, unrealistic, unreal, romantic, imaginable, imaginal, conceptual, shandy, suppositious, shandygaff

غیر واقعی (صفت)
unrealistic, unreal, insubstantial, illusory, illusive, untrue

Synonyms: blue sky, floating, gone, half-baked, impossible, impracticable, impractical, improbable, ivory-tower, nonrealistic, nonsensical, not applicable, not sensible, on cloud nine, quixotic, reachy, romantic, silly, starry-eyed, theoretical, unreal, unworkable


Antonyms: believable, practical, pragmatic, realistic, reasonable, sensible


جملات نمونه

1. It is unrealistic to expect these changes to happen overnight.
[ترجمه ترگمان]غیر واقعی است که انتظار داشته باشیم این تغییرات یک شبه رخ دهند
[ترجمه گوگل]انتظار می رود این تغییرات یک شبه اتفاق بیفتد

2. This demand proved unrealistic and unworkable.
[ترجمه ترگمان]این تقاضا غیرواقعی و غیر واقعی بود
[ترجمه گوگل]این تقاضا غیر واقعی و غیر قابل اجرا است

3. I don't think anything is unrealistic if you believe you can do it.
[ترجمه ترگمان]من فکر نمی کنم هیچ چیز غیرواقعی باشد اگر شما باور کنید که می توانید این کار را بکنید
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم چیزی غیر واقعی باشد اگر فکر می کنید می توانید این کار را انجام دهید

4. We never cherish any unrealistic fancies about those desperate criminals.
[ترجمه ترگمان]ما هیچ وقت به هیچ گونه تخیلات واهی در مورد اون criminals نومید نیستیم
[ترجمه گوگل]ما هرگز فانتزی غیر واقعی در مورد این جنایتکاران ناامید کننده را گرامی نمی داریم

5. The plan originally proposed was ruled completely unrealistic.
[ترجمه ترگمان]این طرح در ابتدا به طور کامل غیر واقعی بود
[ترجمه گوگل]طرح اولیه پیشنهاد شده کاملا غیر واقعی بود

6. I think these sales forecasts are unrealistic, considering how slow sales are at present.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که این پیش بینی های فروش غیر واقعی هستند، با توجه به اینکه چقدر فروش کند در حال حاضر است
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم این پیش بینی های فروش غیر واقعی است، با توجه به اینکه فروش آهسته در حال حاضر است

7. They were accused of being unrealistic in their demands.
[ترجمه ترگمان]آن ها متهم به غیرواقعی بودن در خواسته هایشان بودند
[ترجمه گوگل]آنها به خواسته های خود متهم شده بودند که غیر واقعی هستند

8. It is unrealistic to put undue pressure on ourselves by saying we are the best.
[ترجمه ترگمان]غیر واقعی است که با گفتن این که ما بهترین هستیم، بر خودمان فشار وارد کنیم
[ترجمه گوگل]این غیر واقعی است که فشار ما را به خودمان بیفزاییم و بگوییم ما بهترین هستیم

9. We shouldn't harbour any unrealistic notions about the talks on the so - called disarmament.
[ترجمه ترگمان]ما نباید هیچ تصورات واهی راجع به حرف زدن راجع به مورد سو استفاده از خلع سلاح پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]ما نباید هیچ تصوری غیر واقعی در مورد مذاکرات در مورد خلع سلاح به اصطلاح داشته باشیم

10. The city has unrealistic pretensions to world-class status.
[ترجمه ترگمان]این شهر ادعاهای غیرواقعی در مورد وضعیت کلاس جهانی دارد
[ترجمه گوگل]شهر ادعای غیر واقعی برای وضعیت جهانی دارد

11. Many economists consider full employment an unrealistic goal.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اقتصاددانان به دنبال رسیدن به یک هدف واقعی هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از اقتصاددانان اشتغال کامل را هدف غایی واقع می دانند

12. It would be unrealistic to expect such a process ever to be completed.
[ترجمه ترگمان]غیر واقعی است که انتظار چنین فرآیندی را داشته باشیم
[ترجمه گوگل]انتظار میرود چنین پروسه ای کامل شود که غیرممکن باشد

13. The film is spoilt by unrealistic contrivances of plot.
[ترجمه ترگمان]این فیلم با طرح غیر واقعی نقشه خراب شده است
[ترجمه گوگل]این فیلم به علت غیرواقعی بودن طرح، خراب شده است

14. Some people have totally unrealistic expectations of both medical and nursing staff.
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم انتظارات غیر واقعی از کارکنان بخش پزشکی و پرستاری دارند
[ترجمه گوگل]برخی از افراد انتظارات کاملا غیر واقعی از کارکنان پزشکی و پرستاری دارند

15. I think she had unrealistic expectations of motherhood.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم انتظارات غیر واقعی از مادر شدن داشت
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او انتظارات غیر واقعی از مادر بودن داشته است

پیشنهاد کاربران

مبهم


📌غیرواقع بین

?A: Why not
, B: Because you're very unrealistic
? you know that

غیرواقع گرایانه


کلمات دیگر: