کلمه جو
صفحه اصلی

harried

انگلیسی به فارسی

خسته شدم، غارت کردن، چاپیدن، لخت کردن، ویران کردن، ازردن، بستوه اوردن


انگلیسی به انگلیسی

• harassed, bothered, hassled, tormented; annoyed

جملات نمونه

1. reporters harried him with their questions
خبرنگاران با پرسش های خود او را ذله کردند.

2. they harried illegal immigrants from the border
مهاجران غیرقانونی را از مرز تاراندند.

3. the guerrillas harried the government forces
چریک ها نیروهای دولتی را به ستوه آوردند.

4. He was harried by constant bothering of his fans.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر اذیت مداوم طرفدارانش به ستوه آمده بود
[ترجمه گوگل]او با نگرانی مداوم از طرفدارانش ازدواج کرد

5. She harried the authorities, writing letters and getting up petitions.
[ترجمه ترگمان]او مقامات را به ستوه می آورد، نامه ها می نوشت و از آن ها شکایت می کرد
[ترجمه گوگل]او مقامات را اخراج کرد، نامه ها را نوشت و درخواست ها را بالا برد

6. We were harried into the police car.
[ترجمه ترگمان] توی ماشین پلیس زجر کشیده بودیم
[ترجمه گوگل]ما به ماشین پلیس مزاحم شدیم

7. The enemy troops harried the village.
[ترجمه ترگمان]سربازان دشمن در دهکده به ستوه آمده بودند
[ترجمه گوگل]سربازان دشمن روستا را آزار می دادند

8. She has been harried by the press all week.
[ترجمه ترگمان] تمام هفته توسط مطبوعات زجر کشیده
[ترجمه گوگل]او در تمام هفته تحت فشار قرار گرفته است

9. All day, every day, they are harried by everyone they meet.
[ترجمه ترگمان]تمام روز، هر روز آن ها به ستوه آمده اند و هر کسی که با آن ها ملاقات می کند به ستوه آمده اند
[ترجمه گوگل]همه روز، هر روز، آنها توسط هر کس که ملاقات می کنند، خسته می شوند

10. He looks harried from having had to push his way through to reach me.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که از اینکه مجبور شده بود راهش را به طرف من باز کند، خسته به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد از داشتن مجبور به راه خود را از طریق به من رسیدن به نظر می رسد

11. She harried the detective constable who was checking Christine Mills' alibis.
[ترجمه ترگمان]او به یک پاسبان پلیس که در حال چک کردن کریستین میلز alibis بود به ستوه آمده بود
[ترجمه گوگل]او مشاغل کارآزمونی را که الیس کریستین میلز را چک می کرد، اخراج کرد

12. No longer are they helpless pawns, harried and wounded by the disease, driven helplessly out of life.
[ترجمه ترگمان]دیگر آن ها سرباز پیاده و درمانده نیستند، به خاطر این بیماری که با درماندگی از زندگی بیرون رانده می شوند
[ترجمه گوگل]دیگر آنها پیاده بی رحم نیستند، زخمی شده و زخمی شده اند و به طور ناخودآگاه از زندگی رنج می برند

13. After an erratic and harried greeting, we waited quite a while for some one to initiate contact.
[ترجمه ترگمان]بعد از یک برخورد نامنظم و نامنظم، مدتی صبر کردیم تا کسی با او ارتباط برقرار کند
[ترجمه گوگل]پس از یک تبریک سالم و مزخرف، چند وقت دیگر منتظر یک تماس تلفنی هستیم

14. Nicephorus' fleet harried the accessible southern coasts in retribution, but made no firm gains.
[ترجمه ترگمان]ناوگان Nicephorus به دنبال سواحل جنوبی در دسترس مجازات بود، اما هیچ سودی در این راه کسب نکرد
[ترجمه گوگل]ناوگان نیکفوروس مجبور به تجاوز به جنوب سواحل جنوبی شده است، اما هیچ مزایایی را به دست نیاورده است

15. Given the harried pace of your work life, try to receive feedback at two times.
[ترجمه ترگمان]با توجه به سرعت شدید زندگی کاری خود، سعی کنید بازخورد را در دو بار دریافت کنید
[ترجمه گوگل]با توجه به سرعت رشد و شکوفایی کار شما، سعی کنید 2 بار بازخورد دریافت کنید

پیشنهاد کاربران

آزرده؛ ملول

به ستوه آمده harassed
someone who is frazzled or a situation that might cause that feeling.

آزاردهنده


کلمات دیگر: