کلمه جو
صفحه اصلی

perfectly


به طور کامل، فربودین، کاملا، تماما، عالی، بسیار خوب، فوق العاده، خیلی زیاد، بکلی، بطورکامل یا بی عیب، خوب خوب

انگلیسی به فارسی

به طور کامل، کاملا، تماما


عالی، بسیار خوب، فوق العاده


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: in a perfect manner.

(2) تعریف: totally; completely.
مشابه: altogether, backward and forward

• flawlessly, superbly, faultlessly, without an error, without a blemish

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] کاملا، تماما

مترادف و متضاد

absolutely


Synonyms: altogether, completely, consummately, entirely, fully, quite, thoroughly, totally, utterly, well, wholly


Antonyms: imperfectly, partially


without flaw


Synonyms: admirably, correctly, excellently, exquisitely, faultlessly, fitly, flawlessly, ideally, impeccably, superbly, superlatively, supremely, to perfection, wonderfully


Antonyms: flawed, imperfectly


جملات نمونه

1. perfectly new
کاملا نو

2. perfectly round
کاملا گرد

3. he was perfectly agreeable to signing the paper
او کاملا راضی بود که ورقه را امضا کند.

4. i am perfectly satisfied with your work
من از کار شما کاملا خشنودم.

5. she sang perfectly
او خیلی خوب آواز خواند.

6. to be perfectly frank with you . . .
صاف و پوست کنده به شما می گویم . . .

7. the battalion was perfectly ranked
گردان را به نحو احسن آراسته ( به صف کرده) بودند.

8. this building harmonizes perfectly with the surrounding scenery
این ساختمان به خوبی با مناظر اطراف آن جور در می آید (متناسب است).

9. a ping-pong table should be perfectly even
میز پینگ پنگ باید کاملا تخت باشد.

10. the two friends lived together perfectly harmoniously
دو دوست با سازگاری کامل با هم زندگی می کردند.

11. a diamond of the first water is perfectly transparent
یک الماس درجه یک کاملا شفاف است.

12. I knew perfectly well it was a.
[ترجمه ترگمان]می دانستم که خوب است
[ترجمه گوگل]من کاملا باهوش بودم

13. The curtains blend in perfectly with the carpet.
[ترجمه ترگمان]پرده ها کاملا با فرش مخلوط می شوند
[ترجمه گوگل]پرده کاملا با فرش مخلوط می شود

14. They're perfectly within their rights to ask to see the report.
[ترجمه ترگمان]آن ها کاملا حق دارند که از آن ها بخواهند که این گزارش را ببینند
[ترجمه گوگل]آنها کاملا از حقوق خود می خواهند که از دیدن این گزارش بپرسند

15. There's no need to shout, I can hear perfectly well.
[ترجمه ترگمان]احتیاجی به فریاد زدن نیست، کاملا خوب می توانم بشنوم
[ترجمه گوگل]نیازی به فریاد نیست، من می توانم به خوبی بشنوم

16. Let me be perfectly frank with you.
[ترجمه ترگمان]بگذار من با تو کام لا رک باشم
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید کاملا با شما صادق باشم

17. It's perfectly normal to be nervous before a performance.
[ترجمه ترگمان]این کاملا طبیعی است که قبل از نمایش عصبی باشید
[ترجمه گوگل]کاملا طبیعی است که قبل از عملکرد عصبی باشید

18. There were perfectly cogent reasons why Julian Cavendish should be told of the Major's impending return.
[ترجمه ترگمان]دلایلی کاملا متقاعد کننده وجود داشت که چرا جولین باید از بازگشت قریب الوقوع میجر به آن ها گفته شود
[ترجمه گوگل]دلایل کاملا قانع کننده ای وجود دارد که چرا جولیان کاوندیش باید از بازگشت جاری Major مطلع شود

I am perfectly satisfied with your work.

من از کار شما کاملاً خشنودم.


perfectly new

کاملاً نو


perfectly round

کاملاً گرد


She sang perfectly.

او خیلی خوب آواز خواند.


Strawberries and cream complement each other perfectly

توت فرنگی و خامه بسیار خوب یکدیگر را تکمیل می‌کنند


پیشنهاد کاربران

به خوبی

بدون هیچ ایرادی

کاملاً

ترگل ورگل

ایده آل


کلمات دیگر: