کلمه جو
صفحه اصلی

peaked


معنی : نوک تیز، نزار، رنگ پریده، قله دار
معانی دیگر : نوک تیز (مثل برخی کلاه ها)، چکاد دار، تیزه دار، نحیف، رنجور، بی حال و رنگ پریده، بیمارنما، بیمار گونه

انگلیسی به فارسی

نوک تیز، قله دار، رنگ پریده، نزار


اوج گرفت، رنگ پریده، نوک تیز، قله دار، نزار


انگلیسی به انگلیسی

• sharpened; having a peak, having a summit; having a visor, having an eye-shade (about a hat)
a peaked cap has a part at the front that sticks out above your eyes.

صفت ( adjective )
• : تعریف: having a peak or peaks; pointed.
مشابه: pointed
صفت ( adjective )
• : تعریف: having a pale, sickly appearance.
مشابه: gaunt, off-color

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] دارای قله، نوک تیز، کشیده

مترادف و متضاد

نوک تیز (صفت)
picked, sharp, glochidiate, acuminate, taper, lanceolate, horned, subulate, acute, peaked, pungent, ogival

نزار (صفت)
lean, thin, heartsick, cachectic, meager, peaked

رنگ پریده (صفت)
colorless, wan, ghastly, peaked, pale, pallid, lurid, whey-faced

قله دار (صفت)
peaked

pale, sick


Synonyms: ailing, bilious, emaciated, ill, in bad shape, peaky, poorly, sickly, under the weather, wan


Antonyms: blushing, colorful, flushed, healthy


جملات نمونه

1. the peaked hills of niassar
تپه های نوک تیز نیاسر

2. our sales have peaked
میزان فروش ما به حد اعلی رسیده است.

3. the lost mountain climbers looked a little peaked
کوهنوردان گمشده ظاهری بیمار گونه داشتند.

4. their business throve for a while and then peaked out
کاسبی آنها چند صباحی رونق داشت و سپس رو به کسادی گذاشت.

5. She pursed her pretty lips and peaked her eyebrows.
[ترجمه ترگمان]لب هایش را به هم فشرد و ابروهایش را بالا برد
[ترجمه گوگل]او لب های زیبا اش را برداشت و ابروهای خود را به اوج رساند

6. He took his peaked cap from under his arm with a flourish and pulled it low over his eyes.
[ترجمه ترگمان]کلاه peaked را از زیر بازویش برداشت و آن را روی چشمانش کشید
[ترجمه گوگل]او سرش را از زیر دستش گرفت و شکوفا شد و چشمانش را پایین کشید

7. His career peaked during the 1970's.
[ترجمه ترگمان]کارش در دهه ۱۹۷۰ به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]شغل او در دهه 1970 به اوج خود رسید

8. They peaked the oars and had a rest.
[ترجمه ترگمان]آن ها پاروها را بلند کردند و استراحت کردند
[ترجمه گوگل]آنها جواهرات را به حداکثر رساندند و بقیه را به حال خود رها کردند

9. Toy sales peaked just before Christmas and are now decreasing.
[ترجمه ترگمان]فروش اسباب بازی درست قبل از کریسمس به اوج خود رسیده و اکنون در حال کاهش است
[ترجمه گوگل]فروش اسباب بازی فقط قبل از کریسمس به اوج خود رسید و اکنون کاهش می یابد

10. Sales have now peaked and we expect them to decrease soon.
[ترجمه ترگمان]اکنون فروش به اوج خود رسیده است و ما انتظار داریم که آن ها به زودی کاهش پیدا کنند
[ترجمه گوگل]فروش در حال حاضر در اوج قرار دارد و ما انتظار داریم آنها به زودی کاهش یابد

11. Wind speeds peaked at 105 mph yesterday.
[ترجمه ترگمان]سرعت باد در روز گذشته در ساعت ۱۰۵ بر ساعت به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]دیروز سرعت باد در ساعت 105 مایل در ساعت افزایش یافت

12. Oil production peaked in the early 1980s.
[ترجمه ترگمان]تولید نفت در اوایل دهه ۱۹۸۰ به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]تولید نفت در اوایل دهه 1980 به اوج خود رسید

13. They peaked in 1985 when a record 19000 petitions for divorce were filed.
[ترجمه ترگمان]آن ها در سال ۱۹۸۵ به اوج خود رسیدند که رکورد ۱۹۰۰۰ برای طلاق بایگانی شد
[ترجمه گوگل]آنها در سال 1985 هنگامی که یک پرونده تقاضای طلاق 19000 رکورد ثبت شدند، به اوج خود رسید

14. The Dow Jones index, which peaked last year at 72 dropped below 500 before rallying.
[ترجمه ترگمان]شاخص داو جونز، که در سال گذشته به اوج خود رسید، در زیر ۵۰۰ سال قبل از جمع آوری، به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]شاخص داو جونز که در سال گذشته در 72 ریزش شد، پیش از رسیدن به رقابت ها، کمتر از 500 بود

the peaked hills of Niassar

تپه‌های نوک تیز نیاسر


The lost mountain climbers looked a little peaked.

کوهنوردان گمشده ظاهری بیمار‌گونه داشتند.



کلمات دیگر: