کلمه جو
صفحه اصلی

rearrange


دوباره ترتیب دادن، دوباره مرتب کردن، تغییر سازمان دادن، نوآرایی کردن، بازاراستن، بازچیدن

انگلیسی به فارسی

باز آراستن، باز چیدن


تنظیم مجدد، بازچیدن، باز اراستن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rearranges, rearranging, rearranged
مشتقات: rearrangement (n.)
(1) تعریف: to arrange in a different fashion.

(2) تعریف: to arrange again following a disruption.

• arrange anew, reorganize, put in order again
if you rearrange something, you organize or arrange it in a different way.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تغییر دادن

جملات نمونه

1. If I could rearrange the alphabet,I'd put Y and I together.
[ترجمه ترگمان]اگر می توانستم الفبا را دوباره شروع کنم، من و تو با هم بودیم
[ترجمه گوگل]اگر من بتوانم حروف الفبا را تغییر دهم، من Y و I را با هم قرار می دهیم

2. You may cancel or rearrange the appointment.
[ترجمه ترگمان]ممکن است قرارها را لغو کرده یا بازآرایی کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید انتصاب را لغو یا تنظیم مجدد کنید

3. Rearrange the letters to form a new word.
[ترجمه ترگمان]نامه را بنویس تا یک کلمه جدید به زبان بیاورد
[ترجمه گوگل]حروف را برای ایجاد یک کلمه جدید مرتب کنید

4. My secretary will phone to rearrange the appointment.
[ترجمه ترگمان]منشی من تلفن خواهد کرد تا قرار ملاقات را مرتب کند
[ترجمه گوگل]دبیر من برای تنظیم وقت مجدد تلفن می فرستد

5. Let's rearrange the match for next Saturday.
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید مسابقه را برای شنبه آینده بازآرایی کنیم
[ترجمه گوگل]بگذارید بازی را برای شنبه آینده تنظیم کنیم

6. I think you might could rearrange that many people.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم تو می تونی افراد زیادی رو دوباره جمع و جور کنی
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم ممکن است که بسیاری از مردم دوباره مرتب شوند

7. We can rearrange Gary Oldman's hair into an exact replica of yours.
[ترجمه ترگمان]میتونیم موهای گری Oldman رو درست کنیم تو یه کپی دقیق از مال تو
[ترجمه گوگل]ما می توانیم موهای گری اولدمن را به یک تکه تکه ای از شما تنظیم کنیم

8. If you rearrange your time, you rearrange your priorities.
[ترجمه ترگمان]اگر زمان خود را بازآرایی می کنید، اولویت های خود را بازآرایی می کنید
[ترجمه گوگل]اگر زمان خود را تغییر دهید، اولویت هایتان را تنظیم می کنید

9. Can we rearrange your appointment for next Thursday?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانیم قرار ملاقات شما را برای پنجشنبه آینده برنامه ریزی کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم وقت خود را برای پنج شنبه آینده تنظیم مجدد کنیم؟

10. Nanomachines could rearrange the atoms in a handful of dirt and produce bread or any other food.
[ترجمه ترگمان]Nanomachines می تواند اتم های یک مشت خاک را بازآرایی کرده و نان و یا هر غذای دیگری را تولید کند
[ترجمه گوگل]نانومواد می توانند اتم ها را در چند انگشت کوچک مرتب کرده و نان یا سایر مواد غذایی تولید کنند

11. I decided to rearrange it by main topics and then subheadings.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتم که این موضوع را با موضوعات اصلی عوض کنم و بعد subheadings کنم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم آن را با موضوعات اصلی و سپس زیر شاخه ها تنظیم کنم

12. Their advice: Rearrange what you have. Donate items to charity.
[ترجمه ترگمان]توصیه آن ها این است: آنچه را که دارید انجام دهید اقلام مورد نیاز را به خیریه اهدا کنید
[ترجمه گوگل]توصیه های خود را تنظیم کنید که چه چیزی دارید اهداف را به خیریه اهدا کنید

13. Otherwise that consumer could rearrange purchases out of a given income to make himself or herself better off.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، مصرف کننده می تواند خریده ای خود را از یک درآمد خاص باز کند تا خود و یا خود را بهتر کند
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت این مصرف کننده می تواند از درآمد معینی خرید را مجددا مرتب کند تا خودش بهتر شود

14. We are living through a transformation that will rearrange the politics and economics of the coming century. . . .
[ترجمه ترگمان]ما از طریق تحولی که سیاست و اقتصاد قرن آینده را دوباره بازآرایی می کند، زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از طریق یک تحول زندگی می کنیم که سیاست و اقتصاد قرن آینده را دوباره تنظیم می کند

پیشنهاد کاربران

دوباره مرتب کردن یا باز آراستن

دوباره تنظیم کردن

بازآرایی، بازچینی

بازنگری بازآرایی

تغییر یافتن
تغییر ساختمانی یافتن

To arrange differently
To arrange again
تغییر در چیدمان چیزی دادن
چیدمان چیزی تغییر دادن/عوض کردن
دوباره چیدن
متفاوت چیدن

Those creatures were anle to control matter and to rearrange molecules in whatever shape was desired.
Star Trek TOS



جور دیگه ای قرار دادن


نو آرایی کردن چیزی

پارسی/آلمانی/انگلیسی
بازآراییدن ( بازآراستن، بازآرایی کردن ) / rearrange / umordnen، umstellen
پارسی/آلمانی/انگلیسی
بازآرایی ( بازآرایش ) / rearrangement / Umordnung، Umstellung


کلمات دیگر: