کلمه جو
صفحه اصلی

reciprocally


از دوسو، از دوسر، متقابلا، معکوسا

انگلیسی به فارسی

متقابل


انگلیسی به انگلیسی

• in a reciprocal manner, mutually, jointly

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] به طور معکوس

جملات نمونه

1. Layer two was an association unit reciprocally connected to layer three, a response unit.
[ترجمه ترگمان]لایه دو، یک واحد ارتباطی است که به لایه سه، یک واحد پاسخ متصل می شود
[ترجمه گوگل]لایه دوم یک واحد ارتباطی بود که به لایه سوم متصل شده بود، واحد پاسخ

2. Wavelength and frequency are, of course, related reciprocally.
[ترجمه کیافدا] طول موج و فرکانس متقابلا به یکدیگر وابسته هستند
[ترجمه ترگمان]البته فرکانس و فرکانس به طور متقابل وابسته است
[ترجمه گوگل]طول موج و فرکانس، البته، مربوط به هر دو طرف است

3. The goals of the negotiators were not reciprocally exclusive.
[ترجمه ترگمان]اهداف مذاکره کنندگان متقابلا انحصاری نیستند
[ترجمه گوگل]اهداف مذاکره کنندگان منحصر به فرد نبوده است

4. The level of nitrogenase activity was correlated reciprocally with the content of cell phycocyanin and the light intensity.
[ترجمه ترگمان]سطح فعالیت nitrogenase به طور متقابل با محتوای of سلول و شدت نور هم بسته بود
[ترجمه گوگل]سطح فعالیت نیتروژناز به صورت متقابل با محتوای فیکوسیانین سلولی و شدت نور ارتباط دارد

5. Experimental studies have shown that clonal plants can reciprocally translocate resources between interconnected ramets in heterogeneous environments.
[ترجمه ترگمان]مطالعات تجربی نشان داده اند که گیاهان کلونی می توانند به طور متقابل منابع بین ramets به هم پیوسته در محیط های ناهمگن را مورد بررسی مجدد قرار دهند
[ترجمه گوگل]مطالعات تجربی نشان داده اند که گیاهان کلونال می توانند منابع بین موادی متصل شده را در محیط های ناهمگن انتقال دهند

6. Both sides had reciprocally observed restraints.
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف بارها و بارها به هم ملحق شده بودند
[ترجمه گوگل]هر دو طرف به طور متقابل محدودیت ها را مشاهده کردند

7. Reciprocally, the colors of ripened fruits may have coevolved with primate trichromacy, since animals that could recognize and eat the ripe fruit would have assisted plants by spreading their seeds.
[ترجمه ترگمان]Reciprocally، رنگ های میوه های رسیده شده ممکن است با trichromacy primate داشته باشند، چرا که حیواناتی که می توانند میوه رسیده را تشخیص دهند و بخورند، با گسترش seeds به گیاهان کمک خواهند کرد
[ترجمه گوگل]به طور متقابل، رنگ میوه های رسیده ممکن است با ترشحی شدن پریمات همراه باشد، زیرا حیواناتی که می توانند میوه رسیده را تشخیص دهند و غذا بخورند، با گسترش دانه ها، گیاهان خود را به گیاه کمک خواهند کرد

8. Convex and concave for gripping must be distributed reciprocally in this range.
[ترجمه ترگمان]Convex و مقعر برای گرفتن در این محدوده باید به طور متقابل توزیع شوند
[ترجمه گوگل]محدب و مقعر برای جذب باید در این محدوده به طور متقابل توزیع شود

9. To act reciprocally or in return.
[ترجمه ترگمان]که به زور وارد عمل بشه یا در عوض
[ترجمه گوگل]برای کار متقابل یا در عوض

10. Reciprocally, the Mainland is the second largest external investor for Hong Kong.
[ترجمه ترگمان]Reciprocally، سرزمین اصلی، دومین سرمایه گذار خارجی در هنگ کنگ است
[ترجمه گوگل]به طور متقابل، سرزمین اصلی دومین سرمایه گذار خارجی برای هنگ کنگ است

11. Connection is made in the mutual overlap where each is stretching equally, reciprocally transformed, in order to fuse desire.
[ترجمه ترگمان]اتصال در تقاطع دو طرفه صورت می گیرد که هر یک به طور مساوی در حال کشش است و به طور متقابل تغییر شکل می دهد تا تمایل به وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]اتصال در همپوشانی متقابل ساخته شده است که هر کدام از آنها به طور یکنواخت، به صورت متقابل تغییر می کنند، به منظور جلب اشتیاق

12. Volcanic rock from two eruptive sources, Taoyuan - Hongxing and southern Dapingfang weaves and superimposes reciprocally in strata.
[ترجمه ترگمان]سنگ های آتشفشانی از دو منبع eruptive، Taoyuan - Hongxing و southern Dapingfang و superimposes به طور متقابل در چینه های زمین استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]سنگ های آتشفشانی از دو منبع فوران کننده، Taoyuan - Hongxing و جنوب Dapingfang weaves و superimposed در همکاری در اقشار

13. The "recognize" and "obey" links on these two ways are reciprocally transformable, and the direction of transformation mainly depends on methods used by teachers to show the contents.
[ترجمه ترگمان]لینک های \"تشخیص\" و \"اطاعت\" در این دو روش متقابلا متقابل هستند، و جهت تبدیل عمدتا به روش هایی بستگی دارد که توسط معلمان برای نشان دادن محتویات مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]پیوندهای 'شناختن' و 'اطاعت' در این دو راه متقابلا قابل تبدیل هستند و جهت تحول اساسا به روش های استفاده شده توسط معلمان برای نشان دادن محتوا بستگی دارد

14. It opens channels from heart to heart so that feelings can flow reciprocally.
[ترجمه ترگمان]این کار کانال ها را از قلب به قلب باز می کند تا احساسات به طور متقابل جریان داشته باشند
[ترجمه گوگل]این کانال ها را از قلب به قلب باز می کند تا احساسات بتوانند به صورت متقابل جریان داده شوند

پیشنهاد کاربران

تعامل دوسویه


کلمات دیگر: