کلمه جو
صفحه اصلی

readily


بی درنگ، بلافاصله، فورا، به آسانی، با میل، به دلخواه، از روی میل، زود، بسهولت

انگلیسی به فارسی

بامیل،از روی میل،زود،به اسانی ،بسهولت


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: promptly or easily.
مترادف: easily, effortlessly, promptly, straightaway, straightway
مشابه: apace, immediately, instantly, pronto, quickly, smoothly, swimmingly

- Many goods were not readily available during the war.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از کالاها در زمان جنگ به آسانی در دسترس نبودند
[ترجمه گوگل] بسیاری از کالاها در طول جنگ به راحتی قابل دسترسی نبودند

(2) تعریف: willingly.
مترادف: willingly
متضاد: reluctantly
مشابه: freely, graciously, soon

- They readily signed the contract.
[ترجمه ترگمان] آن ها بی درنگ قرارداد را امضا کردند
[ترجمه گوگل] آنها به راحتی قرارداد را امضا کردند

• with pleasure, willingly, eagerly
if you do something readily, you do it in a way which shows that you are willing to do it.
you also use readily to say that something can be done or obtained quickly and easily.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] به آسانی، به سهولت، به دلخواه، زود

مترادف و متضاد

quickly; effortlessly


Synonyms: at once, at the drop of a hat, cheerfully, eagerly, easily, facilely, freely, gladly, hands down, immediately, in a jiffy, in no time, lightly, no sweat, nothing to it, piece of cake, promptly, quick as a wink, right away, slick as whistle, smoothly, speedily, straight away, swimmingly, unhesitatingly, well, willingly, without delay, without demur, without difficulty, without hesitation


Antonyms: unwillingly


جملات نمونه

Information can be acquired readily in a library.

در کتابخانه به‌ آسانی می‌توان اطلاعات به‌‌دست آورد.


1. readily accessible to the non-professional reader
به آسانی قابل درک برای خوانندگان غیرمتخصص

2. tomatoes readily bruise unless carefully packaged
گوجه فرنگی اگر با دقت بسته بندی نشود زود صدمه می بیند.

3. he agreed readily
بی درنگ موافقت کرد.

4. wool dyes readily with acid dyes
پشم با رنگ های اسیدی به آسانی رنگ می شود.

5. dyes that level readily
رنگ هایی که به آسانی به طور یکدست پخش می شوند

6. liquid amonia gasifies readily
آمونیاک مایع زود تبدیل به گاز می شود.

7. these plants establish readily on coastal hills
این گیاهان زود روی تپه های ساحلی نشو و نما می کنند.

8. information can be acquired readily in a library
در کتابخانه به آسانی می توان اطلاعات به دست آورد.

9. He readily agreed to help us.
[ترجمه ترگمان]او به سرعت موافقت کرد که به ما کمک کند
[ترجمه گوگل]او به راحتی موافقت کرد تا به ما کمک کند

10. She made the proposal, and I readily consented .
[ترجمه ترگمان]او این پیشنهاد را مطرح کرد و من با کمال میل موافقت کردم
[ترجمه گوگل]او این پیشنهاد را انجام داد و من به راحتی موافقت کردم

11. He had not expected the people so readily to internalize the values of democracy.
[ترجمه ترگمان]او انتظار نداشت که مردم به این آسانی ارزش های دموکراسی را درونی کنند
[ترجمه گوگل]او انتظار نداشت که مردم به راحتی ارزش های دموکراسی را درونی کنند

12. This plant prefers alkaline soil, though it will readily tolerate some acidity.
[ترجمه ترگمان]این گیاه خاک قلیایی را ترجیح می دهد، اگرچه به راحتی برخی اسیدیته را تحمل می کند
[ترجمه گوگل]این گیاه خاک قلیایی را ترجیح می دهد، هرچند که برخی از اسیدیته ها را به راحتی تحمل می کند

13. The information is readily accessible on the Internet.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات به راحتی در اینترنت قابل دسترسی هستند
[ترجمه گوگل]اطلاعات به راحتی در اینترنت قابل دسترسی است

14. I can readily believe that she is lazy at home — she is very lazy at school.
[ترجمه ترگمان]به آسانی می توانم باور کنم که در خانه تنبل است - او در مدرسه بسیار تنبل است
[ترجمه گوگل]من به راحتی می توانم باور کنم که او در منزل تنبل است - او در مدرسه بسیار تنبل است

15. This is a fact that most smokers readily acknowledge .
[ترجمه ترگمان]این یک واقعیت است که اکثر افراد سیگاری به آسانی اقرار می کنند
[ترجمه گوگل]این واقعیت است که بیشتر سیگاری ها به راحتی تایید می کنند

16. I promise all costs will be readily returned.
[ترجمه ترگمان]قول می دهم که همه هزینه ها به راحتی باز گردند
[ترجمه گوگل]من قول می دهم تمام هزینه ها به آسانی بازگردانده شود

17. All ingredients are readily available from your local store.
[ترجمه ترگمان]تمام مواد اولیه به راحتی از فروشگاه های محلی شما در دسترس هستند
[ترجمه گوگل]تمام مواد تشکیل دهنده به راحتی از فروشگاه محلی شما در دسترس هستند

He agreed readily.

بی‌درنگ موافقت کرد.


پیشنهاد کاربران

بدون تعلل و سختی، به راحتی

به راحتی

خیلی راحت

با میل و آمادگی

از خدا خواسته، منتظر فرصت

با کمال میل، بی حرف پس و پیش


به سادگی

به راحتی - فوراً

readily ( adv ) = با میل، با اشتیاق/به راحتی، به آسانی، بدون دشواری، به سادگی/آزادانه، به دلخواه/با سرعت و به آسانی، بلافاصله، فوری/

readily available = با سرعت و به آسانی در دسترس، به آسانی در دسترس، به سهولت در دسترس

مترادف است با کلمه : freely ( adv )
examples:
1 - He readily agreed to help.
او با میل ( خود ) پذیرفت که کمک کند.
2 - Information is readily available on the Internet.
اطلاعات با سرعت و به آسانی در اینترنت در دسترس است.
3 - After her proposal to the Association of Entrepreneurs, her proposal readily accepted.
پس از پیشنهاد او به انجمن کارآفرینان ، پیشنهاد وی بلافاصله پذیرفته شد.
4 - The parts of this computer system are readily available
قطعات این سیستم کامپیوتری به راحتی در دسترس هستند.
5 - she is becoming very angry because she readily lose her control.
او خیلی عصبانی می شود زیرا به راحتی کنترل خود را از دست می دهد.


کلمات دیگر: