بهار، پریدن، لی لی کردن، جهش کردن، جهیدن، قابل ارتجاع بودن، حالت فنری داشتن
springing
انگلیسی به فارسی
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] پاطاق
جملات نمونه
1. a tower springing high above the town
برجی که برفراز شهر سر به فلک کشیده است
2. the frog kept springing
قورباغه ورجه وورجه می کرد.
کلمات دیگر: