1. an instantaneous reply
جواب آنی
2. (wordsworth) the instantaneous overflow of powerful feelings. . .
لبریز شدن آنی احساسات قوی . . .
3. Death was instantaneous because both bullets hit the heart.
[ترجمه ریاحی] مرگ ناگهانی بود زیرا هر دو گلوله به قلب اصابت کردند
[ترجمه بهروز مددی] بدلیل اصابت هر دو گلوله به قلب مرگ فورا ( سریعا ) اتفاق افتاده است.
[ترجمه ترگمان]مرگ ناگهانی بود چون هر دو گلوله به قلب حمله کردند
[ترجمه گوگل]مرگ ناگهانی بود زیرا هر دو گلوله به قلب افتادند
4. He had an instantaneous response.
[ترجمه ترگمان]او یک پاسخ فوری داشت
[ترجمه گوگل]او یک پاسخ فوری داشت
5. She accidentally swallowed the poison and death was instantaneous.
[ترجمه موسی] او به طور تصادفی سم را قورت داد و مرگ آنی بود.
[ترجمه ترگمان]او به طور اتفاقی سم و مرگ را قورت داد
[ترجمه گوگل]او به طور اتفاقی سم را فرو برد و لحظه لحظه مرگ بود
6. His hospitality was instantaneous and all-embracing.
[ترجمه ترگمان]مهمان نوازی او آنی بود و همه در آغوش کشیده بودند
[ترجمه گوگل]مهمان نوازی او فورا و همه جانبه بود
7. Power is instantaneous, which means that no preheating time is required, so overall cooking times are reduced.
[ترجمه ترگمان]قدرت آنی است، که به این معنی است که هر زمان پیش از گرم کردن مورد نیاز است، بنابراین زمان های پخت کلی کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]قدرت لحظه ای است که به این معنی است که زمان پیش گرمایش لازم نیست، بنابراین زمان های پخت و پز کلی کاهش می یابد
8. Fortunately for him, his death was instantaneous.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، مرگ او آنی بود
[ترجمه گوگل]خوشبختانه برای او، مرگ او لحظه لحظه ای بود
9. The system provides instantaneous online guest room security control.
[ترجمه ترگمان]این سیستم کنترل امنیت اتاق پذیرایی فوری را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این سیستم کنترل آنلاین امنیت اتاق مهمان آنلاین را فراهم می کند
10. His rapport is instantaneous: this big, good-looking black man, kind of funny, kind of smart.
[ترجمه ترگمان]rapport فوری است: این مرد سیاه و خوش قیافه و مهربان و مهربان و مهربان است
[ترجمه گوگل]آرامش او لحظه ای است: این مرد بزرگ سیاه پوست، نوعی خنده دار، نوعی هوشمندانه است
11. All instantaneous heaters are run from the rising main.
[ترجمه ترگمان]همه گرم کن های آنی از نقطه اصلی در حال بالا رفتن هستند
[ترجمه گوگل]همه بخاری های لحظه ای از افزایش اصلی اجرا می شود
12. Impact explosions begin with the nearly instantaneous conversion of the kinetic energy of motion of the impactor into heat.
[ترجمه ترگمان]انفجارهای ضربه با تبدیل آنی انرژی جنبشی حرکت مولکول ها به گرما آغاز می شوند
[ترجمه گوگل]انفجار ضربه ای با تبدیل تبدیل تقریبا لحظه ای انرژی جنبشی حرکت ضربه گیر به گرما آغاز می شود
13. And the effect of this sudden, almost instantaneous blast of self-recognition?
[ترجمه ترگمان]و اثر این انفجار ناگهانی، تقریبا آنی به رسمیت شناختن خود؟
[ترجمه گوگل]و اثر این ناگهانی، انفجار تقریبا لحظه ای از خود شناختی؟
14. The continuous recording of electrocardiogram and from it instantaneous heart rate was particularly valuable during events.
[ترجمه ترگمان]ثبت پیوسته الکتروکاردیوگرام و ضربان قلب آن در طول رویدادها بسیار ارزشمند بود
[ترجمه گوگل]ضبط مداوم الکتروکاردیوگرام و ضربان قلب آن به طور خاص در حوادث ارزشمند بود