کلمه جو
صفحه اصلی

matched


معنی : تطبیق یافته
معانی دیگر : مطابق

انگلیسی به فارسی

تطبیق یافته، مطابق


تطبیق، تطبیق یافته


انگلیسی به انگلیسی

• suitable, identical, coordinated, correlated
if two people are well matched, they are suited to one another and are likely to have a successful relationship.
if two people or groups are evenly matched, they have the same strength or ability.
see also match.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تطبیق یافته
[ریاضیات] جور شده

مترادف و متضاد

تطبیق یافته (صفت)
matched

جملات نمونه

1. he matched the color of his tie and his shirt
رنگ کراواتش را با پیراهنش جور کرد.

2. they matched a couple of dimes to see who would pay for dinner
آنها با دو سکه ی ده سنتی سر پول شام شیر یا خط کردند.

3. almost any poem matched with his seems inferior
در مقایسه با شعر او تقریبا هر شعری پست می نماید.

4. well (or ill) matched
جور (ناجور)

5. a climate that cannot be matched
آب و هوایی که نظیر ندارد.

6. He had a physical strength that matched his outward appearance.
[ترجمه ترگمان]او دارای نیروی جسمانی بود که با ظاهر ظاهری او برابری می کرد
[ترجمه گوگل]او نیروی فیزیکی داشت که با ظاهر او هماهنگ بود

7. Ballistic tests have matched the weapons with bullets taken from the bodies of victims.
[ترجمه ترگمان]این موشک ها با گلوله هایی که از اجساد قربانیان گرفته شده است، با سلاح ها همخوانی دارند
[ترجمه گوگل]آزمایشات بالستیک با استفاده از گلوله هایی که از بدن قربانیان گرفته شده است، سلاح ها را هماهنگ کرده اند

8. A galaxy of twinkling stars matched the thousands of sparkling city lights.
[ترجمه ترگمان]کهکشانی از ستارگان چشمک زن، با هزاران چراغ های شهر می درخشید
[ترجمه گوگل]یک کهکشان ستاره های مات و مبهوت کننده هزاران چراغ درخشان شهر را هموار کرد

9. My parents were not very well matched.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرم خیلی خوب با هم همخوانی نداشتند
[ترجمه گوگل]والدین من خیلی خوب همسو نبودند

10. The teams were evenly matched until two quick goals from Robson tipped the balance in favour of England.
[ترجمه ترگمان]این تیم ها تا زمانی که دو گل سریع از رابسون به نفع انگلستان بود، به طور مساوی تطبیق داده شدند
[ترجمه گوگل]تیم ها به طور یکسان با دو گل سریع از رابسون تعادل را به نفع انگلیس هدایت کردند

11. I'm sure that yellow lead matched up to that yellow socket.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که این نشانه زرد با این سوراخ زرد همخوانی دارد
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که سرب زرد با آن سوکت زرد هماهنگ است

12. His strength is matched by his intelligence.
[ترجمه ترگمان]قدرتش با هوش اون مطابقت داره
[ترجمه گوگل]قدرت او با هوش او هماهنگ است

13. Her career never quite matched up to its promise.
[ترجمه ترگمان]شغلش هرگز با قول خودش سازگار نبود
[ترجمه گوگل]حرفه او هرگز کاملا به وعده خود متصل نیست

14. The pair were matched for age.
[ترجمه ترگمان]این دو با هم تطبیق داشتند
[ترجمه گوگل]این جفت برای سن مناسب بود

15. Her anger was only matched by her frustration.
[ترجمه ترگمان]خشم او تنها با پریشانی او جور بود
[ترجمه گوگل]خشم او تنها با سرخوردگی او همراه بود

16. This hotel can't be matched for friendliness.
[ترجمه ترگمان]این هتل با صمیمیت برابری نمی کند
[ترجمه گوگل]این هتل را نمی توان با دوستی مقایسه کرد

پیشنهاد کاربران

جفت و جور ، جفت و جور شده

سازگار ، هماهنگ ، همسان

همتا، تطبیق یافته ، مطابق، جور ، مناسب ، یکسان ، هماهنگ ، همبسته


کلمات دیگر: