کلمه جو
صفحه اصلی

induced

انگلیسی به فارسی

القاء شده، وادار کردن، تحریک شدن، اعوا کردن، استنتاج کردن، تهییج شدن


انگلیسی به انگلیسی

• caused, brought about, produced; produced by induction (physics)

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] القا شده
[ریاضیات] انگیخته، القاء شده، القایی

جملات نمونه

1. partition induced by statistics
(ریاضی) افزار القا شده توسط آمار

2. religion induced kindness in him
دین در او مهربانی ایجاد کرد.

3. the conditions that induced many young people to emigrate
شرایطی که خیلی از جوانان را ناچار به مهاجرت می کرد.

4. What induced you to do such a foolish thing?
[ترجمه ترگمان]چه چیز باعث شد چنین کار احمقانه ای بکنی؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی شما را به انجام چنین چیزی احمقانه تحمیل کردید؟

5. Opacity of the eye lens can be induced by deficiency of certain vitamins.
[ترجمه حاج شهرام] میزان شفافیت لنز چشم، ناشی از کمبود ویتامین های خاصی است.
[ترجمه ترگمان]شفافیت ذره بین چشمی را می توان با کمبود ویتامین های خاصی القا کرد
[ترجمه گوگل]لنز چشمی را می توان با کمبود ویتامین های خاص القا کرد

6. They induced her to take the job by promising editorial freedom.
[ترجمه ترگمان]آن ها او را وادار کردند که با وعده دادن به آزادی سرمقاله، این کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]آنها او را وادار به انجام کار با آزادی بیان نوشتاری کردند

7. We induced him to come with us.
[ترجمه ترگمان]مجبورش کردیم باهامون بیاد
[ترجمه گوگل]ما او را با ما همراه کردیم

8. An increasing ratio of mistakes, perhaps induced by tiredness, crept into her game.
[ترجمه ترگمان]نسبت فزاینده اشتباه ات که شاید با خستگی القا شده بود به بازی او خزید
[ترجمه گوگل]نسبت افزایش اشتباهات، شاید ناشی از خستگی، به بازی او وارد شد

9. Labour was induced when the baby was ten days overdue.
[ترجمه ترگمان]زمانی که بچه ۱۰ روز به تعویق افتاد، کار به وجود آمد
[ترجمه گوگل]کار پس از ده روز دیر شروع شد

10. More than 000 teachers were induced to take early retirement.
[ترجمه ترگمان]بیش از ۰۰۰ معلم مجبور شدند زودتر از موعد بازنشسته شوند
[ترجمه گوگل]بیش از 000 معلم مجبور به بازنشستگی زودهنگام شدند

11. Her illness was induced by overwork.
[ترجمه ترگمان]بیماری او در اثر کار زیاد تحریک شده بود
[ترجمه گوگل]بیماری او ناشی از کار زیاد بود

12. People are always induced by advertisements to buy things they don't really need.
[ترجمه ترگمان]مردم همیشه از تبلیغات برای خرید چیزهایی که واقعا به آن نیاز ندارند، استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]مردم همیشه از طریق تبلیغات تبلیغاتی را خریداری می کنند که واقعا نیازی به خرید ندارند

13. The role of the increased serum gastrin concentration induced by H pylori in the pathogenesis of duodenal ulcer disease is also unknown.
[ترجمه ترگمان]نقش افزایش غلظت gastrin سرم القا شده توسط اچ pylori در بیماری زایی سرطان duodenal نیز ناشناخته است
[ترجمه گوگل]نقش افزایش غلظت گاسترین سرمی ناشی از هلیکوباکتر پیلوری در پاتوژنز بیماری زخم دوازدهه ناشناخته است

14. The subsequent relapse rate after elemental diet induced remission, however, is greater than after treatment with prednisolone.
[ترجمه ترگمان]پس از درمان اولیه رژیم غذایی بهبود یافته بعد از درمان با prednisolone بیشتر است
[ترجمه گوگل]با این وجود، میزان عود پس از رژیم غذایی رژیم غذایی، بیشتر از پس از درمان پردنیزولون است

پیشنهاد کاربران

وارد شده، اعمال شده

آمار:افراز شده

ناشی از

نشان داده می شوند، ظاهر شدن

القا شده

حاصل از
Results induced
نتایج حاصل از

در ریاضیات :
القایی ،
مثلا زیر گراف القایی

باعث شدن
تلقن کردن

انعقاد

جناب، مسئول! این تبلیغات چیه میاد؟ گاهی حتی دکمه ای هم برای بستن نداره!!!

induced ( فیزیک )
واژه مصوب: القاشده
تعریف: ویژگی بار یا جریان الکتریکی ناشی از القا


کلمات دیگر: