1. indefinite boundaries
مرزهای نامشخص
2. indefinite integral
انتگرال نامعین،تابع اولیه
3. an indefinite period
زمان نامعین
4. an indefinite pronoun
ضمیر ناشناخته،ضمیر مبهم،ضمیرنامعین
5. what he really wanted to say remains indefinite
آنچه که واقعا می خواست بگوید مبهم باقی مانده است.
6. The store will be closed for an indefinite period.
[ترجمه ترگمان]این فروشگاه برای مدت نامعلومی تعطیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]فروشگاه برای مدت نامحدود بسته خواهد شد
7. The project has been postponed for an indefinite period.
[ترجمه ترگمان]این پروژه به مدت نامعلومی به تعویق افتاده است
[ترجمه گوگل]این پروژه به مدت نامحدود به تعویق افتاده است
8. He has rather indefinite views on the question.
[ترجمه علی] او نسبت به این سئوال نظرات مبهمی دارد
[ترجمه ترگمان]او نظرات نامحدودی در مورد این سوال دارد
[ترجمه گوگل]او نسبت به این سوال نسبتا نامحدود دارد
9. She'll be away for an indefinite period.
[ترجمه ترگمان]برای مدت نامعلومی از اینجا دور خواهد شد
[ترجمه گوگل]او برای مدت نامحدود دور خواهد بود
10. Teachers find the report's terminology so indefinite that it is confusing.
[ترجمه ترگمان]معلمان این گزارش را آنقدر مبهم می یابند که گیج کننده است
[ترجمه گوگل]معلمان این اصطلاحات را به گونه ای نامعلوم پیدا می کنند که گیج کننده است
11. The picture has been loaned for an indefinite period to the National Gallery.
[ترجمه ترگمان]این تصویر برای مدت نامعلومی به گالری ملی اهدا شده است
[ترجمه گوگل]تصویر به مدت نامحدود به گالری ملی داده شده است
12. Our plans for traveling are deliberately indefinite.
[ترجمه ترگمان]نقشه مسافرت ما به عمد نامحدود است
[ترجمه گوگل]برنامه های ما برای سفر عمدا نامحدود است
13. The prospect of indefinite leave was anathema.
[ترجمه ترگمان]این تنها امید رفتن نامحدود بود
[ترجمه گوگل]چشم انداز بازنشستگی نامعلوم آناتمام بود
14. See how indefinite are our shapes, see how tenuous our hold on this world grows?
[ترجمه ترگمان]ببینید اشکال ما چقدر نامحدود است، ببینید چگونه انبار ما در این دنیا رشد می کند؟
[ترجمه گوگل]ببینید که چقدر نامحدود هستند شکل ما هستند، ببینید که چقدر کم است که ما در این جهان رشد می کنیم؟
15. The boys received an indefinite prison sentence.
[ترجمه ترگمان]بچه ها حکم حبس زندانیان را صادر کردند
[ترجمه گوگل]پسران یک حکم زندان نامحدود دریافت کردند
16. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!