کلمه جو
صفحه اصلی

weekends


هر تعطیلی آخر هفته، در اکثر تعطیلات پایان هفته، bweekend اخر هفته، تعطیل اخر هفته، تعطیل اخرهفته را گذراندن

انگلیسی به فارسی

( bweekend )اخر هفته، تعطیل اخر هفته، تعطیل اخرهفته را گذراندن


تعطیلات آخر هفته، اخر هفته، تعطیل اخر هفته، تعطیل اخر هفته را گذراندن


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: every weekend.

- In the summer she goes to the beach weekends.
[ترجمه امیر محمد] او در تابستان تعطیلات آخر هفته را به ساحل می رود
[ترجمه ترگمان] تابستان ها به ساحل می رود
[ترجمه گوگل] در تابستان او به آخر هفته های ساحل می رود

جملات نمونه

1. on weekends he lolls about in pajamas at home
در تعطیلی آخر هفته پیژامه می پوشد و در خانه لم می دهد.

2. weekdays we work; weekends we rest
در روزهای هفته کار می کنیم و در تعطیلی آخر هفته استراحت می کنیم.

3. At weekends the roads are jammed with holidaymakers coming to gawp at the parade.
[ترجمه ترگمان]در تعطیلات آخر هفته، خیابان ها پر از توریست هایی است که با دهان باز به تماشای رژه می روند
[ترجمه گوگل]در تعطیلات آخر هفته، جاده ها با مسافرانی که در مراسم رژه قرار می گیرند، از بین می روند

4. We go skiing most weekends in winter.
[ترجمه ترگمان]ما اغلب تعطیلات آخر هفته را در زمستان اسکی می کنیم
[ترجمه گوگل]بیشتر زمستانی ها آخر هفته را اسکی می گذاریم

5. He likes to loaf about at weekends.
[ترجمه ترگمان]او دوست دارد در آخر هفته قرص نان بخورد
[ترجمه گوگل]او در تعطیلات آخر هفته به خوابیده است

6. He spent his weekends poking around dusty old bookshops.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات آخر هفته را با سرک کشیدن به گرد و خاک و گرد و خاک و خاک گرفته بود
[ترجمه گوگل]او آخر هفته هایش را در اطراف کتابفروشی های قدیمی گرد و خاک پوشانده بود

7. Weekends are like rainbows. They look good from a distance but disappear when you get up close to them.
[ترجمه ترگمان]آخر هفته مثل رنگین کمون هستن از دور به نظر می رسند اما وقتی به آن ها نزدیک می شوی ناپدید می شود
[ترجمه گوگل]آخر هفته ها مانند رنگین کمان هستند آنها از یک فاصله خوب نگاه می کنند اما هنگام نزدیک شدن به آنها ناپدید می شوند

8. They often entertained their friends at weekends.
[ترجمه ترگمان]آن ها اغلب در اواخر هفته دوستان خود را سرگرم می کردند
[ترجمه گوگل]آنها اغلب دوستان خود را در تعطیلات آخر هفته سرگرم می کنند

9. I like to lie in at weekends.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم در آخر هفته دراز بکشم
[ترجمه گوگل]من دوست دارم در تعطیلات آخر هفته دروغ بگویم

10. You are such a couch potato on weekends.
[ترجمه ترگمان]شما در تعطیلات آخر هفته مثل یک سیب زمینی ساده هستید
[ترجمه گوگل]در آخر هفته شما چنین سیب زمینی دارید

11. We sometimes sleep late at the weekends .
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها دیروقت در آخر هفته می خوابند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات در تعطیلات آخر هفته به خواب می رویم

12. They usually forgather at weekends.
[ترجمه ترگمان]معمولا در تعطیلات آخر هفته کار می کنند
[ترجمه گوگل]آنها معمولا در تعطیلات آخر هفته فراموش می شوند

13. The couple enjoys lounging about the streets at weekends.
[ترجمه ترگمان]این زوج در تعطیلات آخر هفته از پرسه زدن در خیابان ها لذت می برند
[ترجمه گوگل]این دو نفر در تعطیلات آخر هفته در خیابان ها سرگرم می شوند

14. Traffic on the roads is heaviest at weekends.
[ترجمه ترگمان]ترافیک در جاده ها در آخر هفته بسیار سنگین است
[ترجمه گوگل]ترافیک در جاده ها در آخر هفته ها سنگین تر است

Weekdays we work; weekends we rest.

در روزهای هفته کار می‌کنیم و در تعطیلی آخر هفته استراحت می‌کنیم.


پیشنهاد کاربران

آخر هفته

پنجشنبهـ و جمعهــ
معمولا شآمل روزآیے کهـ تعطــیل هسنــ. . . میشح: )


کلمات دیگر: