1. Mr Bint has a propensity to put off decisions to the last minute.
[ترجمه ترگمان]آقای بنت میل دارد در دقیقه آخر تصمیم بگیرد
[ترجمه گوگل]آقای بنت تمایل دارد تا تصمیمات را به آخرین لحظه برساند
2. She has a propensity to exaggerate.
[ترجمه ترگمان]او تمایل دارد مبالغه کند
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد غلبه کند
3. He has a propensity for drinking too much alcohol.
[ترجمه ترگمان]او تمایل زیادی به نوشیدن الکل دارد
[ترجمه گوگل]او تمایل به نوشیدن بیش از حد الکل دارد
4. He seems to have a propensity for breaking things.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که میل دارد چیزهایی را بشکند
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد تمایل به شکستن چیزها
5. He showed a propensity for violence.
[ترجمه ترگمان]او تمایل به خشونت نشان داد
[ترجمه گوگل]او تمایل به خشونت را نشان داد
6. He's well-known for his natural propensity for indiscretion.
[ترجمه ترگمان]او از تمایل طبیعی خود به کنجکاوی شناخته شده است
[ترجمه گوگل]او به خاطر تمایل طبیعی خود برای بی احتیاط شناخته شده است
7. The propensity to hooliganism is inherent in every society.
[ترجمه ترگمان]میل به ولگردی در هر جامعه وجود دارد
[ترجمه گوگل]تمایل به خشونت در هر جامعه ذاتی است
8. His propensity for saying yes when no would have been more appropriate kept getting the partnership into trouble.
[ترجمه ترگمان]تمایل او به گفتن بله وقتی که هیچ وقت مناسب نبود شراکت را به دردسر انداخت
[ترجمه گوگل]تمایل او برای گفتن بله اگر هیچ وقت مناسب تر نباشد، مشاغل مشکلی را به وجود می آورد
9. But he reckoned without the propensity for panic in his rivals, who needed only par to rule Brooks out.
[ترجمه ترگمان]اما او بدون تمایل به ایجاد ترس در رقیبان خود، که فقط برای قانون با بروکس مناسب بود، حساب کرد
[ترجمه گوگل]اما او بدون تمایل به ناامیدی در رقبای خود، که فقط نیاز به حکومت بروک را داشت، حساب کرد
10. Do you mean little Louisa's propensity for breaking plates as an example?
[ترجمه ترگمان]منظورتان این است که لوئی زا میل دارد به عنوان مثال plates را بشکند؟
[ترجمه گوگل]آیا منظور شما کمال گرایی لوئیزا برای شکستن صفحات به عنوان مثال است؟
11. Though keen rivals, such gangs have a propensity to combine against a common enemy.
[ترجمه ترگمان]با وجود رقبای مشتاق، این باندها تمایل به ترکیب با یک دشمن مشترک دارند
[ترجمه گوگل]اگرچه رقبا علاقه مند هستند، چنین باندهای تمایل دارند که در برابر دشمن مشترک قرار گیرند
12. Yet this is exactly the behavioural propensity of the id uncovered by clinical psychoanalysis.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این دقیقا میل رفتاری of است که توسط روانشناسان بالینی کشف شده است
[ترجمه گوگل]با این حال این دقیقا همان خواسته رفتاری شناسایی کشف شده توسط روانکاوی بالینی است
13. In turn, the propensity to marry can be measured by estimating the proportion of women still unmarried at ages 35-4
[ترجمه ترگمان]در عوض، میل به ازدواج را می توان با برآورد نسبت زنان مجرد در سنین ۳۵ - ۳۵ اندازه گیری کرد
[ترجمه گوگل]به نوبه خود، تمایل به ازدواج را می توان با برآورد نسبت زنان هنوز هم ازدواج نکرده در سن 35-4 سالگی
14. In humid climates, triticale seed had the annoying propensity of sprouting prematurely; often, while still on the parent.
[ترجمه ترگمان]در آب و هوای مرطوب، دانه کولا میل آزار دهنده ای به جوانه زدن زودرس را داشت؛ اغلب در حالی که هنوز بر پدر و مادر بود
[ترجمه گوگل]در شرایط آب و هوایی مرطوب، دانه های تریتیکاله مزمن آزار دهنده زودهنگام جوانه زنی بود اغلب، در حالی که هنوز در والدین است
15. The trouble was that George had a needling propensity for deception that could not be slaked.
[ترجمه ترگمان]مشکل این بود که جورج تمایل شدیدی برای فریب و فریبکاری داشت که نمی توانست بر او غلبه کند
[ترجمه گوگل]مشکل این بود که جورج علاقه خاصی به فریبکاری داشت که نمیتوانست فریب خورده شود