کلمه جو
صفحه اصلی

bidding


معنی : سرک
معانی دیگر : جان بیدل (یزدان شناس انگلیسی و موسس کلیسای یونیتاری)، دستور، خواست، احضار، دعوت، (در حراج یا بازی ورق) پیشنهاد قیمت، تعیین قیمت، پیشنهادمزایده، فرمایش، امر

انگلیسی به فارسی

پیشنهاد مزایده ،فرمایش ،امر،دعوت


مناقصه، سرک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: direction; command.
مترادف: behest, command, demand, direction, instruction, order
مشابه: charge, dictate, injunction, mandate, request, summons

- He went at her bidding.
[ترجمه سمسایی] او ( آقا ) به در خواست خانم رفت .
[ترجمه ترگمان] به دستور او رفت
[ترجمه گوگل] او در دعوت او رفت

(2) تعریف: bids considered collectively.
مشابه: offering, offers, proffers, proposals

- the spirited bidding at an auction
[ترجمه ترگمان] مزایده در یک مزایده
[ترجمه گوگل] پیشنهادات روحانی در حراجی

• presentation of a price; command, order
if you do something at someone's bidding, you do it because they have asked you to do it; a formal word.
if you do someone's bidding, you do what they have asked you to do; a formal word.
see also bid.

مترادف و متضاد

سرک (اسم)
abundance, exuberance, excess, addition, bidding, raise

command


Synonyms: behest, call, charge, demand, dictate, direction, injunction, instruction, invitation, mandate, order, request, summons, word


Antonyms: answer


offering of money, services


Synonyms: advance, auction, invitation, offer, proffering, proposal, proposition, request, submission, suggestion, tender


جملات نمونه

1. do the bidding of
دستور (کسی را) اجرا کردن،فرمان بردن

2. at her husband's bidding
به دستور شوهرش

3. Several companies remained in the bidding.
[ترجمه س. روستا] چندین شرکت در مزایده باقی ماندند
[ترجمه ترگمان]چندین شرکت در مناقصه باقی ماندند
[ترجمه گوگل]چندین شرکت در مزایده شرکت کردند

4. The share price will be determined by bidding from institutional investors.
[ترجمه ترگمان]قیمت سهام با پیشنهاد سرمایه گذاران نهادی تعیین خواهد شد
[ترجمه گوگل]قیمت سهم خواهد شد توسط پیشنهادات از سرمایه گذاران نهادی تعیین می شود

5. At his bidding, the delegates rose and sang the national anthem.
[ترجمه ترگمان]در دستور او، نمایندگان برخاستند و سرود ملی را خواندند
[ترجمه گوگل]هیئت های نماینده در مراسم افتتاحیه، سرود ملی را آواز خواندند

6. British distributors are currently involved in a bidding war for the film.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر توزیع کنندگان انگلیسی در یک جنگ مزایده برای این فیلم شرکت دارند
[ترجمه گوگل]توزیع کنندگان بریتانیا در حال حاضر درگیر جنگی برای این فیلم هستند

7. A bidding war for the textile firm erupted.
[ترجمه ترگمان]یک جنگ مناقصه برای شرکت نساجی فوران کرد
[ترجمه گوگل]یک جنگ مناقشه برای شرکت نساجی فوران کرد

8. I don't think she is bidding to be Prime Minister again.
[ترجمه ترگمان]من فکر نمی کنم که اون بخواد دوباره نخست وزیر بشه
[ترجمه گوگل]فکر نمی کنم او مجددا به نخست وزیر برگردد

9. At his father's bidding he wrote to his lawyer.
[ترجمه ترگمان]به دستور پدرش، به وکیلش نوشت
[ترجمه گوگل]او در دعوت پدرش به وکیلش نوشت

10. Paris is bidding to host the next Olympics.
[ترجمه ترگمان]پاریس پیشنهاد میزبانی المپیک بعدی را داده است
[ترجمه گوگل]پاریس میزبانی المپیک های بعدی را برگزار می کند

11. Bidding for the painting will close on Friday.
[ترجمه ترگمان]دستور داد تابلوی نقاشی روز جمعه بسته شود
[ترجمه گوگل]دعوی برای نقاشی در روز جمعه بسته خواهد شد

12. The bidding was brisk and sales went well.
[ترجمه ترگمان]حراج پر رونق و فروش بود
[ترجمه گوگل]پیشنهاد قیمت شد و فروش به خوبی انجام شد

13. Most of the bidding was done by telephone.
[ترجمه ترگمان]بیشتر مزایده با تلفن انجام شد
[ترجمه گوگل]اکثر پیشنهادات توسط تلفن انجام شد

14. Eighteen companies are bidding for the contract.
[ترجمه ترگمان]هجده شرکت برای این قرارداد مناقصه هستند
[ترجمه گوگل]هجده شرکت برای این قرارداد دعوت شده است

15. Singapore Airlines is rumoured to be bidding for a management contract to run both airports.
[ترجمه ترگمان]گفته شده است که خطوط هوایی سنگاپور در حال مزایده برای یک قرارداد مدیریت برای اجرای هر دو فرودگاه است
[ترجمه گوگل]هواپیمایی سنگاپور شایعه شده است که برای قرارداد مدیریتی برای اجرای هر دو فرودگاه ها دعوت شده است

at her husband's bidding

به دستور شوهرش


اصطلاحات

do the bidding of

دستور (کسی را) اجرا کردن، فرمان بردن


پیشنهاد کاربران

مناقصه

مزایده، مناقصه، پیشنهاد
Work program bidding
پیشنهاد برنامه کاری

دستور، فرمان، امر
command, order، request, direction
Villains use their henchmen, body warms, gofers to do their evil biddings.

Let's start the bidding at 100USD
مزایده


کلمات دیگر: