1. The government patented the device to its inventor.
[ترجمه ترگمان]دولت این دستگاه را به مخترع خود ثبت کرد
[ترجمه گوگل]دولت دستگاه را به مخترع خود اختراع کرد
2. The Rubik cube derives its name from its inventor.
[ترجمه b] مکعب روبیک لسم خود را از مخترع خود گرفته است
[ترجمه ترگمان]مکعب روبیک نام خود را از مخترع آن گرفته است
[ترجمه گوگل]مکعب روبیک نام خود را از مخترع خود می گیرد
3. Edison won his spurs as an inventor while rather young.
[ترجمه ترگمان]ادیسون به عنوان یک مخترع مورد علاقه او به عنوان یک مخترع مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]ادیسون اسپرز خود را به عنوان مخترع در حالی که نه جوان است
4. The inventor had an original mind.
[ترجمه 🥸] مخترع ذهن خالص و اورجینال داشت
[ترجمه ترگمان] مخترع ذهن اصلی داشت
[ترجمه گوگل]مخترع ذهنیت اصلی داشت
5. He became famous as an inventor of astonishing visual and aural effects.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان مخترع تاثیرات حیرت انگیز تجسمی و aural شهرت یافت
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک مخترع از اثرات شگفت آور بصری و صوتی معروف شد
6. The royalties enabled the inventor to re-establish himself in business.
[ترجمه ترگمان]این حق امتیاز مخترع را قادر ساخت تا خود را در تجارت دوباره تثبیت کند
[ترجمه گوگل]حق امتیاز این مخترع را مجبور کرد تا خود را در کسب و کار مجددا تاسیس کند
7. The machine takes its name from its inventor.
[ترجمه ترگمان]این دستگاه نام خود را از مخترع خود می گیرد
[ترجمه گوگل]این دستگاه نام خود را از مخترع خود می گیرد
8. The inventor is trying to market his new product.
[ترجمه ترگمان]مخترع در حال تلاش برای بازاریابی محصول جدید خود است
[ترجمه گوگل]مخترع در حال تلاش برای فروش محصول جدید خود است
9. French artist and inventor of the daguerreotype process for obtaining positive photographic prints.
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * تصویر متن زیر تصویر: هنرمند فرانسوی و مخترع فرآیند daguerreotype برای به دست آوردن چاپ تصویری مثبت
[ترجمه گوگل]هنرمند فرانسوی و مخترع فرآیند داگروتایپای برای به دست آوردن تصاویر عکاسی مثبت
10. The machine is named after its inventor.
[ترجمه ترگمان]این دستگاه به نام مخترع آن نامگذاری شده است
[ترجمه گوگل]این دستگاه به نام مخترعش نامگذاری شده است
11. Inventor Mike Godwin has created Cozydry - the ultimate luxury in bathroom aids.
[ترجمه ترگمان]\"Inventor Mike Godwin\" (Inventor)Cozydry را خلق کرده است - لوکس بودن نهایی در کمک به حمام
[ترجمه گوگل]مخترع مایک Godwin ایجاد Cozydry - لوکس نهایی در کمک های حمام
12. Its inventor looks like he's on a flying visit to the twentieth century.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که مخترع آن در یک سفر هوایی به قرن بیستم است
[ترجمه گوگل]مخترعش به نظر می رسد او در سفر به پرواز به قرن بیستم است
13. It is the duty of the inventor to build a new gestalt for the old one in the framework of society.
[ترجمه ترگمان]این وظیفه مخترع است که یک gestalt جدید برای طبقه بالا در چارچوب جامعه بسازد
[ترجمه گوگل]این وظیفه مخترع برای ساخت یک ژستالت جدید برای یک پیرمرد در چارچوب جامعه است
14. Richardson was the inventor of the cane-spliced cricket bat and a catapult for bowling which was successfully used for many years.
[ترجمه ترگمان]ریچاردسون یکی از سازندگان چوب کریکت cane و منجنیق برای بولینگ بود که سال ها با موفقیت مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]ریچاردسون مخترع خفاش کریکت پاره پاره شده بود و منجنیق برای بولینگ بود که برای سالهای سال با موفقیت مورد استفاده قرار گرفت
15. Franklin was a scientist, an inventor, and a statesman.
[ترجمه ترگمان]فرانکلین یک دانشمند، یک مخترع و یک سیاست مدار بود
[ترجمه گوگل]فرانکلین دانشمند، مخترع و دولتمرد بود