کلمه جو
صفحه اصلی

docile


معنی : رام، رام شدنی، سر براه، مطیع، سربزیر، تعلیم بردار
معانی دیگر : حرف شنو

انگلیسی به فارسی

رام، سر‌به‌راه، تعلیم‌بردار، مطیع


مطیع، رام، سر براه، سربزیر، تعلیم بردار، رام شدنی


انگلیسی به انگلیسی

• manageable, compliant, submissive
a docile person or animal is quiet and easily controlled.

مترادف و متضاد

رام (صفت)
domestic, tame, amenable, docile, meek, manageable, obedient, biddable, treatable, governable

رام شدنی (صفت)
amenable, docile, obedient, tamable, tameable

سر براه (صفت)
polite, docile, obedient, arranged, tractable

مطیع (صفت)
subordinate, subject, conformable, docile, obedient, submissive, limber, biddable, dutiful, duteous

سربزیر (صفت)
docile, obedient, tractable

تعلیم بردار (صفت)
docile, treatable

compliant, submissive


Synonyms: accommodating, acquiescent, adaptable, agreeable, amenable, biddable, childlike, complacent, cool, docious, ductile, easily influenced, easy, easygoing, gentle, governable, humble, laid-back, manageable, meek, mellow, mild, obedient, obliging, orderly, pliable, pliant, quiet, resigned, soft, tame, teachable, tractable, usable, weak-kneed, well-behaved, willing, yielding


Antonyms: determined, headstrong, inflexible, intractable, obstinate, opinionated, stubborn, uncooperative, unyielding


جملات نمونه

1. The once docile population has finally risen up against the ruthless regime.
[ترجمه حیدر سهیلی اصفهانی] مردمی که روزگاری فرمانبر و مطیع بودند، سرانجام در برابر رژیم بی رحم قیام خواهند کرد.
[ترجمه ترگمان]مردم مطیع و مطیع، در نهایت علیه این رژیم ظالم قد علم کرده اند
[ترجمه گوگل]در نهایت جمعیت مودبانه در برابر رژیم بی رحمانه افزایش یافت

2. The result was either docile acquiescence to the hegemony of bourgeois culture or schizophrenia.
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن یا تسلیم مطیع به استیلای فرهنگ بورژوا و یا schizophrenia بود
[ترجمه گوگل]نتیجه یا تساهل مودب به هژمونی فرهنگ بورژوایی یا اسکیزوفرنیا بود

3. Also, Dierdre is a docile baby.
[ترجمه حیدر سهیلی اصفهانی] دیردری هم بچۀ سر به راهی است.
[ترجمه ترگمان] همچنین، \"Dierdre\" بچه docile
[ترجمه گوگل]همچنین، Dierdre کودک خجالتی است

4. Religion has been accused indeed of keeping people docile and naive.
[ترجمه حیدر سهیلی اصفهانی] البته دین متهم به فرمانبر و خام نگه داشتن مردم است.
[ترجمه ترگمان]دین نیز به این متهم شده است که مردم را مطیع و ساده لوح نگه دارند
[ترجمه گوگل]در واقع مذهب متهم به نگه داشتن افراد مؤمن و ساده لوح است

5. She cringed in her corner, whining and docile.
[ترجمه ترگمان]او در گوشه و کنار او تکانی خورد، ناله کرد و رام شد
[ترجمه گوگل]او در گوشه ی خود غرق شده، ناله و خجالت زده است

6. But let him out, the docile beast becomes himself-with nostrils flared, he roars.
[ترجمه ترگمان]او نعره می زند: اما بذار بره بیرون، جانور مطیع خودش رو با پره های بینی اش تیز می کنه
[ترجمه گوگل]اما او را بیرون بیاورید، جانور مودبانه خود را می گیرد - با گره های بینی می سوزد، گرمی می کند

7. The two men stare at her, uncomprehending, rendered docile by her gibberish.
[ترجمه ترگمان]دو مرد به او خیره می شوند، در حالی که از حرف های نامفهوم او رام شده و رام شده اند
[ترجمه گوگل]دو مرد به او نگاه نمیکنند، ناخوشایند، با خجالت زدگی او را تحسین می کنند

8. Then castrate him to render him docile.
[ترجمه ترگمان]سپس او را تضعیف کند تا او را مطیع و مطیع سازد
[ترجمه گوگل]سپس او را مجبور کنید تا او را تحسین کند

9. Labradors are gentle, docile dogs.
[ترجمه ترگمان]Labradors، سگ های رام و رام هستند
[ترجمه گوگل]لابرادورها سگهای نافرمان هستند

10. Kangaroos are not as docile as they look.
[ترجمه Afshin] کانگوروها آنقدر که به نظر می رسد رام نیستند.
[ترجمه ترگمان]Kangaroos به آن اندازه که به نظر می آیند رام نیستند
[ترجمه گوگل]کنجیویچ ها به نظر نمی رسند

11. She rejected the traditional female roles of docile daughter and dutiful wife.
[ترجمه ترگمان]او نقش زن سنتی دختر مطیع و وظیفه شناس را رد کرد
[ترجمه گوگل]او نقش زنان سنتی دختر بنده و همسر خوب را رد کرد

12. Has it made him more docile and thus easier to control, or has it destabilised him?
[ترجمه ترگمان]آیا از این بهتر است که او را رام و رام کرده و یا از دست دادن او راحت تره؟
[ترجمه گوگل]آیا او را مودبانه تر کرده است و بنابراین کنترل آن آسان تر است یا او را بی ثبات کرده است؟

13. However, it did not make him a docile infant.
[ترجمه ترگمان]با این همه باعث نمی شد که او یک نوزاد مطیع و مطیع باشد
[ترجمه گوگل]با این حال، او را یک نوزاد خجالتی نبود

14. Nor will Mr Kim nuzzle docile under China's wing, though his son might.
[ترجمه ترگمان]و همچنین آقای کیم با وجود اینکه پسرش ممکن است مطیع جناح چین باشد
[ترجمه گوگل]آقای کیم، تحت فشار قرار دادن چین نیست، اما پسر او ممکن است

15. With him they will be gentle and docile as lambs.
[ترجمه ترگمان]با او مثل بره ای رام و رام خواهند شد
[ترجمه گوگل]با او، آنها به عنوان بره ها ملایم و مودبانه خواهند بود

پیشنهاد کاربران

در مورد حیوان ( اهلی )

در مورد حیوان ( خانگی )


کلمات دیگر: