1. Passing a written exam is a prerequisite for taking the advanced course.
[ترجمه ترگمان]عبور از یک آزمون کتبی یک پیش نیاز برای انجام دوره پیشرفته است
[ترجمه گوگل]گذراندن یک امتحان کتبی ضروری برای انجام دوره پیشرفته است
2. Training is a prerequisite for competence.
[ترجمه ترگمان]آموزش پیش نیاز برای صلاحیت است
[ترجمه گوگل]آموزش یک پیش نیاز صلاحیت است
3. A degree is prerequisite for employment at this level.
[ترجمه ترگمان]یک درجه پیش نیاز برای کار در این سطح است
[ترجمه گوگل]مدرک لازم برای اشتغال در این سطح است
4. This course is a prerequisite to more advanced studies.
[ترجمه ترگمان]این دوره یک پیش نیاز برای مطالعات پیشرفته است
[ترجمه گوگل]این دوره پیش نیاز مطالعات پیشرفته است
5. A sense of humour is prerequisite to understanding her work.
[ترجمه ترگمان]یک حس شوخ طبعی، پیش نیاز درک کار او است
[ترجمه گوگل]حس شوخ طبعی برای پیشبرد کار او ضروری است
6. Flexibility of approach is an important prerequisite to successful learning.
[ترجمه ترگمان]انعطاف پذیری رویکرد پیش نیاز مهم یادگیری موفق است
[ترجمه گوگل]انعطاف پذیری رویکرد پیش نیاز مهمی برای یادگیری موفق است
7. It is a prerequisite of entry to the profession that you pass the exams.
[ترجمه ترگمان]این یک پیش نیاز برای ورود به این حرفه است که شما از امتحانات عبور می کنید
[ترجمه گوگل]این پیش نیاز ورود به حرفه ای است که امتحانات را امتحان می کنید
8. A reasonable proficiency in English is a prerequisite for the course.
[ترجمه ترگمان]یک مهارت منطقی در زبان انگلیسی یک پیش نیاز برای این دوره است
[ترجمه گوگل]یک مهارت منطقی در زبان انگلیسی ضروری برای این دوره است
9. Good self-esteem is a prerequisite for a happy life.
[ترجمه ترگمان]اعتماد به نفس خوب یک پیش نیاز برای زندگی شاد است
[ترجمه گوگل]عزت نفس یک پیش شرط برای یک زندگی شاد است
10. Public support is a prerequisite for/to the success of this project.
[ترجمه ترگمان]حمایت عمومی پیش نیاز موفقیت و موفقیت این پروژه است
[ترجمه گوگل]حمایت عمومی یک پیش شرط برای موفقیت این پروژه است
11. Recognition is a prerequisite to understanding.
[ترجمه ترگمان]به رسمیت شناختن یک پیش نیاز برای درک آن است
[ترجمه گوگل]شناخت لازمه درک است
12. Careful study of the market is a prerequisite for success.
[ترجمه ترگمان]مطالعه دقیق بازار پیش نیاز موفقیت است
[ترجمه گوگل]مطالعه دقیق بازار ضروری برای موفقیت است
13. A degree is an essential prerequisite for employment at this level.
[ترجمه ترگمان]یک مدرک پیش نیاز اساسی برای استخدام در این سطح است
[ترجمه گوگل]یک درجه ضروری برای اشتغال در این سطح است
14. The main prerequisite for success is old, clean water.
[ترجمه ترگمان]پیش نیاز اصلی موفقیت، آب تمیز و تمیز است
[ترجمه گوگل]پیش نیاز اصلی برای موفقیت قدیمی، آب تمیز است
15. One such functional prerequisite is effective role allocation and performance.
[ترجمه ترگمان]یکی از این پیش نیاز عملکردی، تخصیص موثر نقش و عملکرد است
[ترجمه گوگل]یکی از پیش نیازهای عملیاتی، تخصیص و عملکرد موثر موثر است