1. The pills relieved the pain from the wound I received in the conflict.
قرص ها، درد ناشی از دردی را که در دعوا برداشته بودم، تسکین داد
2. A majority of the population wanted to relieve the mayor of his duty.
اکثریت مردم می خواستند که شهردار از سمت خود عزل شود
3. The peace agreement relieved us of the threat of an attack.
معاهده صلح، خیال ما را از تهدید حمله راحت کرد
4. relieve one's feelings
دق دل خود را خالی کردن،(با گریه کردن) احساسات خود را نشان دادن
5. relieve somebody of something
1- شغلی را از کسی گرفتن،مستعفی کردن،معزول کردن 2- از اموال شخصی کسی مواظبت کردن،بار کسی را سبک کردن 3- (جیب کسی را) زدن
6. to relieve a sentry
نگهبان را مرخص کردن (و جای او را گرفتن)
7. to relieve famine in africa
قحطی در آفریقا را کم کردن
8. to relieve somebody of a burden
باری را از دوش کسی برداشتن
9. to relieve suffering
از رنج کاستن
10. to relieve the boredom of waiting, he began writing a letter
برای اینکه از انتظار کشیدن کمتر حوصله اش سر رود شروع به نوشتن نامه ای کرد.
11. to relieve the poor
به فقرا کمک کردن
12. let me relieve you of your coat and hat
بگذارید پالتو و کلاه شما را برایتان نگه دارم.
13. we must relieve the hardships of the refugies
باید مرارت پناهندگان را تخفیف بدهیم.
14. in order to relieve the burden on the hospital staff
به منظور سبک کردن بار کارکنان بیمارستان
15. a tank column was sent to relieve the besieged city
یک ستون تانک برای امداد به شهر محاصره شده گسیل شد.
16. he kneaded my shoulder muscles to relieve the pain
او عضلات شانه ی مرا مالید تا درد آن را آرام کند.
17. he went behind the trees to relieve himself
برای قضای حاجت رفت پشت درخت ها.
18. This will relieve the heat of the fever.
[ترجمه ترگمان] این گرمای تب رو کم میکنه
[ترجمه گوگل]این حرارت گرما را از بین می برد
19. Massage helps relieve the tension in one's muscles.
[ترجمه ترگمان]ماساژ به تسکین تنش در ماهیچه های یک فرد کمک می کند
[ترجمه گوگل]ماساژ کمک می کند تا تنش در عضلات خود را کاهش دهد
20. Robots can relieve people of dull and repetitive work.
[ترجمه ترگمان]ربات ها می توانند مردم را از کار خسته کننده و تکراری آزاد کنند
[ترجمه گوگل]روبات ها می توانند مردم را از کار خسته و تکراری رهایی بخشند
21. The engine is letting off steam to relieve the pressure in the boiler.
[ترجمه ترگمان]موتور به بخار اجازه می دهد تا فشار داخل دیگ بخار را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]موتور برای خاموش کردن فشار در دیگ بخار را خاموش می کند
22. This drug will relieve your discomfort.
[ترجمه ترگمان]این دارو باعث تسکین ناراحتی شما خواهد شد
[ترجمه گوگل]این دارو باعث ناراحتی شما خواهد شد
23. This cream should help to relieve the pain.
[ترجمه ترگمان]این کرم باید به تسکین درد کمک کند
[ترجمه گوگل]این کرم باید به کاهش درد کمک کند
24. Drugs can relieve much of the pain.
[ترجمه ترگمان]داروها می توانند بیشتر درد را تسکین دهند
[ترجمه گوگل]مواد مخدر می توانند از درد شدید رهایی یابند
25. A walkman can relieve the boredom of running.
[ترجمه ترگمان]A می تواند کسالت دویدن را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]یک Walkman می تواند خستگی در حال اجرا را تسکین دهد
26. The doctor drew off some fluid to relieve the pressure.
[ترجمه ترگمان]دکتر برای تسکین این فشار مقداری مایع بیرون آورد
[ترجمه گوگل]دکتر بعضی از سیالات را برای تسکین فشار برداشت