1. He got undressed in a small cubicle next to the pool.
[ترجمه ترگمان]در اتاقک کوچکی کنار استخر لخت شد
[ترجمه گوگل]او در یک کابین کوچک در کنار استخر رختشویی کرد
2. She studies in a cubicle in the school library.
[ترجمه ترگمان]او در یک اتاقک در کتابخانه مدرسه درس می خواند
[ترجمه گوگل]او در مکعب کتابخانه مدرسه مطالعه می کند
3. The bathroom has a separate shower cubicle .
[ترجمه ترگمان] دستشویی یه خوابگاه کاملا مجزا داره
[ترجمه گوگل]حمام دارای یک کابین دوش جداگانه است
4. There was a dark little cubicle there, with a metal floor and walls, all dripping with water.
[ترجمه ترگمان]یک اتاقک کوچک تاریک آنجا بود، با کف و دیوار فلزی که از آب می چکید
[ترجمه گوگل]یک کابین کوچک تیره وجود دارد، با کف و دیوارهای فلزی، که همه با آب افتادگی می کنند
5. My wife, meanwhile, was in the next cubicle with a fractured sternum and collarbone.
[ترجمه ترگمان]در این میان، زن من در اتاقک مجاور با استخوان جناغ و استخوان ترقوه بود
[ترجمه گوگل]همسر من، در عین حال، در مکعب بعدی با یک شکم سینه و کلسترول بود
6. In one of the latter was a cubicle with glass sides, and filled with electronic equipment.
[ترجمه ترگمان]در یکی از این دو، اتاقکی با دیواره های شیشه ای وجود داشت که پر از تجهیزات الکترونیکی بود
[ترجمه گوگل]در یکی از آن ها، یک کابین با طرف شیشه ای بود و با تجهیزات الکترونیکی پر شده بود
7. Is there room for a cubicle or can one be installed over the bath?
[ترجمه ترگمان]آیا برای یک اتاقک اتاق وجود دارد یا می توان آن را در حمام نصب کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا یک اتاق برای اتاق وجود دارد یا می تواند روی حمام نصب شود؟
8. Inside the tiny cubicle is a mirror.
[ترجمه ترگمان]داخل اتاق کوچک یک آیینه است
[ترجمه گوگل]داخل کابین کوچک یک آینه است
9. She sat in a small, windowless cubicle behind a large desk with five telephones in front of her.
[ترجمه ترگمان]او در اتاقک کوچک و بدون پنجره پشت می زی بزرگ با پنج تلفن جلو او نشسته بود
[ترجمه گوگل]او در یک کابین کوچک و بدون پنجره پشت میز میز بزرگ با پنج تلفن در مقابل او نشسته بود
10. She locked herself into a cubicle and took a leak.
[ترجمه ترگمان]او خود را در اتاقک زندانی کرد و یک سوراخ بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او خود را به یک حیاط قفل کرد و نشت را گرفت
11. Inside is a cubicle with a vent that opens out above the shower in the bathroom.
[ترجمه ترگمان]داخل اتاقک یک اتاقک با یک دریچه است که در بالای دوش حمام باز می شود
[ترجمه گوگل]در داخل یک کابین با یک دریچه ای است که از حمام در حمام باز می شود
12. Fully tiled shower cubicle with fitted Triton T80 electric shower.
[ترجمه ترگمان]اتاقک مخصوص حمام با کاشی های کاملا مجهز، با استفاده از دوش الکتریکی T۸۰ Triton
[ترجمه گوگل]کابین دوش کاملا کاشی شده با دوش الکتریکی Triton T80
13. I was nearly at the cubicle door when it creaked open and something squeezed out to take hold of me.
[ترجمه ترگمان]تقریبا نزدیک در اتاق بود که در باز شد و چیزی به زور بیرون آمد که مرا بگیرد
[ترجمه گوگل]من نزدیک به درب حیاط بودم، وقتی آن را باز کرد و چیزی فشرد و از من دور شد
14. In a corner I could see the glass cubicle, where the steaming electronics hissed and warbled like something living.
[ترجمه ترگمان]در گوشه ای می توانستم اتاقک شیشه ای را ببینم که در آن دستگاه الکتریکی بخار بلند صدا می کرد و مثل چیزی زمزمه می کرد
[ترجمه گوگل]در یک گوشه من می توانم شیشه ای را ببینم، جایی که دستگاه های بخار بخوابند و مانند چیزی زندگی می کنند
15. It can even be a cubicle with a phone and a desk upon which you can rest your portable computer.
[ترجمه ترگمان]حتی یک اتاقک با یک تلفن و یک میز است که می توانید کامپیوتر your را روی آن استراحت کنید
[ترجمه گوگل]این حتی می تواند یک مکعب با تلفن و میز است که بر روی آن شما می توانید کامپیوتر قابل حمل خود را استراحت