1. Judge Emery was confident he could solve the conflict.
قاضی "امری" خاطر جمع بود که می تواند دعوا را حل و فصل نماید
2. When he lifted the burden, Scotty was confident he could carry it.
وقتی که "اسکاتی" بار را بلند کرد، مطمئن بود که می تواند آن را حمل کند
3. Annette was confident she would do well as a nurse.
آنتی مطمئن بود که به عنوان یک پرستار در کارش موفق خواهد بود
4. he stayed confident
او مطمئن باقی ماند.
5. i am confident that we will triumph
مطمئن هستم که پیروز خواهیم شد.
6. he spoke to his commander in a confident manner
او با قاطعیت با فرمانده خود صحبت کرد.
7. I'm sure we'll win. /I'm confident about our victory.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که برنده می شیم من به پیروزی مون اطمینان دارم
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستیم که پیروز خواهیم شد / من در مورد پیروزی ما مطمئن هستیم
8. The teacher wants the children to feel confident about asking questions when they don't understand.
[ترجمه ترگمان]معلم از بچه ها می خواهد که در مورد سوال پرسیدن در زمانی که آن ها را درک نمی کنند، مطمئن باشند
[ترجمه گوگل]معلم می خواهد اطفال احساس اطمینان در مورد سوالات را در زمانی که آنها نمی فهمیدند
9. I am confident that everything will come out right in time.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که همه چیز به موقع روبه راه می شود
[ترجمه گوگل]من اطمینان دارم که همه چیز در زمان مناسب درست خواهد شد
10. Be confident with yourself and stop worrying what other people think. Do what's best for your future happiness.
[ترجمه ترگمان]با خودتان اعتماد به نفس داشته باشید و آنچه دیگران فکر می کنند را رها نکنید بهترین کار را برای خوشبختی آینده خود انجام دهید
[ترجمه گوگل]با خودتان اعتماد کنید و نگران نباشید که دیگران فکر می کنند برای خوشبختی آینده خود بهترین ها را انجام دهید
11. We are confident in our expectation of a full recovery.
[ترجمه ترگمان]ما به امید خود از بهبودی کامل مطمئن هستیم
[ترجمه گوگل]ما در انتظار یک بهبود کامل هستیم
12. She sounded more confident than she felt.
[ترجمه ترگمان]او بیش از آنچه احساس می کرد اعتماد به نفس داشت
[ترجمه گوگل]او با اعتماد به نفس بیشتری احساس کرد
13. She was in a relaxed, confident mood.
[ترجمه ترگمان]او در حالت آرامش و اطمینان بود
[ترجمه گوگل]او در حالت آرام و با اعتماد به نفس بود
14. I'm hopeful and confident that the graduation ceremony will really be a completely new tart. I believe that the knowledge you have acquired will enable you to be successful in whatever field you may enter.
[ترجمه ترگمان]امیدوار و مطمئن هستم که مراسم فارغ التحصیلی واقعا یک تارت کاملا جدید خواهد بود من معتقدم که دانشی که کسب کرده اید، شما را قادر خواهد ساخت تا در هر زمینه ای که ممکن است وارد آن شوید موفق باشید
[ترجمه گوگل]من امیدوار هستم و اطمینان دارم که مراسم فارغ التحصیلی واقعا به طور کامل جدید است من اعتقاد دارم که دانش شما به دست آورد شما را قادر خواهد ساخت که در هر زمینه ای که ممکن است وارد شوید موفقیت آمیز باشد
15. I feel confident that we will win.
[ترجمه ترگمان]من مطمئنم که برنده خواهیم شد
[ترجمه گوگل]من احساس اعتماد به نفس می کنم که پیروز خواهیم شد
16. Ally was confident that we would be ready on time, but I had my doubts .
[ترجمه ترگمان]الی مطمئن بود که ما به موقع آماده خواهیم بود، اما شک داشتم
[ترجمه گوگل]متحد مطمئن بود که ما در زمان آماده باشیم، اما شک داشتم
17. She sauntered onto the set, looking serenely confident.
[ترجمه ترگمان]با آرامش به سمت صحنه رفت و با آرامش به آن نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به مجموعه خیره شد، به آرامی با اطمینان نگاه کرد
18. Beneath his confident and charming exterior, lurked a mass of insecurities.
[ترجمه ترگمان]در زیر ظاهر آرام و ظاهری او توده ای از نگرانی ها نهفته بود
[ترجمه گوگل]زیر بی اعتمادی و جذابیتش، یک توده ناامنی را از بین برد
19. I'm hopeful and confident, too, that the graduation ceremonies will really be a commencement and that satisfying and rewarding experiences await you.
[ترجمه ترگمان]من هم امیدوارم و هم مطمئن باشم که مراسم فارغ التحصیلی واقعا یک جشن فارق التحصیلی خواهد بود و این تجربه رضایت بخش و رضایت بخش در انتظار شما است
[ترجمه گوگل]من امیدوارم و مطمئن هستم که مراسم فارغ التحصیلی واقعا آغاز خواهد شد و تجربیات رضایت بخش و متقاعد کننده شما در انتظار شماست
20. Marina was a confident, happy child.
[ترجمه ترگمان]مارینا یک کودک مطمئن و خوشحال بود
[ترجمه گوگل]مارینا اطمینان داشت، فرزند خوشحال است