1. instrumental music
موسیقی سازی
2. instrumental navigation
ناوبری ابزاری (توسط ابزار)
3. his novels were instrumental in bringing about prison reforms
رمان های او در ایجاد اصلاح در زندان ها کارساز بود.
4. my father was instrumental in persuading me to study
پدرم در ترغیب من به تحصیل موثر بود.
5. the weather was instrumental in our success
هوا در موفقیت ما موثر بود.
6. In his first years as chairman he was instrumental in raising the company's wider profile.
[ترجمه ترگمان]در سال های اول او به عنوان رئیس، او در ارتقا پروفایل وسیع تر شرکت سودمند بود
[ترجمه گوگل]در سال های اول خود به عنوان رئیس، او در ارتقاء مشخصات گسترده شرکت شرکت کرد
7. Technical innovation is instrumental in improving the qualities of products.
[ترجمه ترگمان]نوآوری فنی ابزاری برای بهبود کیفیت محصولات است
[ترجمه گوگل]نوآوری فنی به بهبود کیفیت محصولات کمک می کند
8. Chandler was instrumental in making Jackie Robinson the first black player in the major leagues.
[ترجمه ترگمان]چندلر در ساخت جکی رابینسون اولین بازیکن سیاه در لیگ های بزرگ نقش داشت
[ترجمه گوگل]چاندلر در ساخت جکی رابینسون اولین بازیکن سیاه در لیگ های اصلی بود
9. It is an instrumental work.
[ترجمه ترگمان]این یک کار ابزاری است
[ترجمه گوگل]این یک کار سازنده است
10. The neighbours were instrumental in catching the criminal.
[ترجمه ترگمان]همسایگان در گرفتن مجرم نقش داشتند
[ترجمه گوگل]همسایگان در بدرفتاری با جنایتکار بودند
11. He was instrumental in catching the criminal.
[ترجمه ترگمان] اون توی دستگیری مجرم خیلی مفید بود
[ترجمه گوگل]او در ابتلا به جنایتکار نقش مهمی ایفا کرد
12. He was instrumental in developing links with European organizations.
[ترجمه ترگمان]او در توسعه پیوندها با سازمان های اروپایی مفید بود
[ترجمه گوگل]او در ایجاد ارتباط با سازمان های اروپایی نقش مهمی داشت
13. She was instrumental in bringing about the prison reform act.
[ترجمه ترگمان]او در آوردن به عمل اصلاح زندان بسیار سودمند بود
[ترجمه گوگل]او در انجام اصلاحات زندان نقش مهمی داشت
14. Our artistic director was instrumental in persuading the orchestra to come and play for us.
[ترجمه ترگمان]کارگردان هنری ما ابزاری برای متقاعد کردن نوازندگان برای آمدن و بازی کردن برای ما بود
[ترجمه گوگل]مدیر هنری ما در تشویق ارکستر برای آمدن و بازی برای ما نقش مهمی داشت
15. In Polish the verb'to be'takes the instrumental case.
[ترجمه ترگمان]در لهستان فعل ابزاری ابزاری است
[ترجمه گوگل]در زبان لهستانی، کلمه موردی مورد استفاده قرار می گیرد
16. Thomson was also prolific in instrumental music on both chamber and solo scale.
[ترجمه ترگمان]تامسون در موسیقی سازی در هر دو اتاق و هم در مقیاس انفرادی فعال بود
[ترجمه گوگل]تامسون در هر دو بخش محوطه و انفرادی در موسیقی سازنده کار می کرد
17. She was also instrumental in nudging him into giving 25 percent of the positions in the Socialist Party to women.
[ترجمه ترگمان]او همچنین در سقلمه ای به او برای دادن ۲۵ درصد از موقعیت ها در حزب سوسیالیست به زنان کمک کرد
[ترجمه گوگل]او همچنین نقش مهمی در هدایت او به دادن 25 درصد از موقعیت های حزب سوسیالیست به زنان داشت