کلمه جو
صفحه اصلی

deleted


(verb transitive) خط زدن، حذف کردن، برداشتن، انداختن

انگلیسی به فارسی

حذف شده، حذف کردن، انداختن، برداشتن


انگلیسی به انگلیسی

• removed; cancelled

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] سفته

جملات نمونه

1. he deleted their names from the list
او اسامی آنها را از فهرست قلم زد.

2. the letter was on the desk but its date and signature had been deleted
نامه روی میز بود ولی تاریخ و امضای آن حذف شده بود.

پیشنهاد کاربران

محذوف


کلمات دیگر: