کلمه جو
صفحه اصلی

deltoid


معنی : سه گوش، سه گوش، مانند دال، دلتا مانند، سه بر
معانی دیگر : دلتاسان، سه گوشه، مثلث، سه بر (به ویژه برگ سه بر)، (کالبد شناسی) ماهیچه ی دالی (که دست و بازو را بالا می آورد)

انگلیسی به فارسی

مانند دال، سه‌گوش، دلتا‌مانند


دلتود، سه گوش، مانند دال، دلتا مانند، سه بر


انگلیسی به انگلیسی

• shoulder muscle which raises arm, deltoid muscle (anatomy); kite, quadrilateral geometrical form having two pairs of equal sides where each pair consists of adjacent sides (geometry)
of the deltoid muscle; triangular, shaped like a delta (greek letter)

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] سه گوش، دلتا مانند، دلتاوار

مترادف و متضاد

سه گوش (اسم)
deltoid, tricuspid, triangle

سه گوش (صفت)
deltoid, triangular, tricuspid

مانند دال (صفت)
deltoid

دلتا مانند (صفت)
deltoid

سه بر (صفت)
deltoid, trine, trilateral

جملات نمونه

1. The emphasis here is on developing the front deltoid - excellent for martial artists.
[ترجمه ترگمان]تاکید اینجا بر توسعه جبهه مقدم برای هنرمندان رزمی است
[ترجمه گوگل]تاکید در اینجا این است که توسعه دلبند روبرو - عالی برای هنرمندان رزمی

2. Incredible deltoids, biceps, buttocks, and thighs outlined and simultaneously gripped by the tight cut of his sailor suit.
[ترجمه ترگمان]خم و خم و ران و ران و ران و ران و ران و ران و ران و ران و ران که به طور همزمان به وسیله برش تنگ لباس ملوانی او احاطه شده بود
[ترجمه گوگل]Deltoids باور نکردنی، دوچرخه سواری، باسن، و ران مشخص شده و به طور همزمان توسط برش تنگ از کت و شلوار ملوان خود را گرفتار شده است

3. In almost all cases the anterior deltoid is the most developed and the posterior the least developed.
[ترجمه ترگمان]تقریبا در تمامی موارد deltoid قدامی پیشرفته ترین و the است که حداقل توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]تقریبا در همه موارد، دلالت های قدامی بیشترین توسعه یافته و کمر خلفی کمتر توسعه یافته است

4. Construct two mutually orthogonal tangents of the deltoid. Where do they meet?
[ترجمه ترگمان]دو تانژانت داخلی دو طرفه را بسازید آن ها کجا همدیگر را ملاقات می کنند؟
[ترجمه گوگل]دو تنگستن متعامد دلتوئیدی را بسازید آنها ملاقات کجا هستند؟

5. In France biopsies are performed in the deltoid muscle whereas in most other countries biopsies are not taken from that muscle.
[ترجمه ترگمان]در نمونه فرانسه نمونه برداری در ماهیچه deltoid انجام می شود در حالی که در بسیاری از کشورهای دیگر نمونه برداری از این ماهیچه ها گرفته نشده است
[ترجمه گوگل]در فرانسه بیوپسی ها در عضله دلتوئیدی انجام می شوند در حالی که در اکثر کشورهای دیگر بیوپسی از آن عضله گرفته نمی شود

6. MMF has been mainly detected by deltoid muscle biopsy in adult patients, although it has also been detected by quadriceps muscle biopsy in 3 young children.
[ترجمه ترگمان]MMF به طور عمده با بیوپسی muscle deltoid در بیماران بزرگ سال تشخیص داده شد، گرچه از یک بیوپسی عضله quadriceps در ۳ بچه کوچک تشخیص داده شد
[ترجمه گوگل]MMF به طور عمده توسط بیوپسی عضله دلتوئیدی در بیماران بالغ تشخیص داده شده است، اگر چه با بیوپسی عضله چهارساله در 3 کودک نیز شناسایی شده است

7. The deltoid muscle is small in infants and young children.
[ترجمه ترگمان]ماهیچه deltoid در کودکان خردسال و کودکان کوچک است
[ترجمه گوگل]عضله دلتوئیدی در نوزادان و کودکان کم است

8. Construct an animation of the deltoid sliding on two mutually perpendicular lines.
[ترجمه ترگمان]یک انیمیشن از دو خط عمود بر دو خط عمود بر هم بسازید
[ترجمه گوگل]یک انیمیشن کشویی دلتوئیدی بر روی دو خط متقاطع عمود بردار ایجاد کنید

9. Stage I. Rupture of deltoid ligament or avulsion of medial malleolus.
[ترجمه ترگمان] مرحله اول زخمی شدن از زخمی شدن یا avulsion از قوزک میانی
[ترجمه گوگل]مرحله ی I پارگی رباط دلتوئیدی یا سر و صدای جنین درونی

10. Mainly involved were muscles of trapezium, deltoid and brachioradialis but biceps was relatively less.
[ترجمه ترگمان]معمولا ماهیچه های of، deltoid و brachioradialis و عضلات دو سر بازو نسبتا کم بودند
[ترجمه گوگل]عمدتا درگیر عضلات تراپزیم، دلتود و Brachioradialis بود اما دوچرخهسواری نسبتا کم بود

11. Construct rotating cardioid and deltoid while remaining orthogonal to each other.
[ترجمه ترگمان]ساخت cardioid و deltoid را در حالی که عمود بر هم هستند بسازید
[ترجمه گوگل]ساختار چرخش قلب و دلوته را در حالی که با هم متعادل است به هم متصل کنید

12. Construct an animation displaying the deltoid sliding inside a fixed nephroid.
[ترجمه ترگمان]یک انیمیشن بسازید که نمایش deltoid را در یک nephroid ثابت نمایش دهد
[ترجمه گوگل]انیمیشن را ایجاد کنید که کشویی دلتای داخل یک فروند ثابت را نشان دهد

13. He was found to have an anterior deltoid compartment syndrome and was treated with emergency fasciotomy with no adverse sequelae.
[ترجمه ترگمان]همچنین مشاهده شد که او یک سندروم deltoid جلویی دارد و با fasciotomy در شرایط اضطراری تحت درمان قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]او متوجه سندرم محفظه دلتای قدامی شد و با فاسیوتومی اورژانس بدون عوارض ناخواسته درمان شد

14. Construct the part of the tangent of the deltoid intercepted by the curve.
[ترجمه ترگمان]قسمتی از تانژانت of را که توسط منحنی نادیده گرفته شده است بسازید
[ترجمه گوگل]بخشی از مفاصل دلتای را که توسط منحنی کشیده شده است، بسازید

15. Methods The structure of deltoid arch wire fixed appliance is consist of deltoid arch wire and bracket with deltoid colpus. It is used to control the tooth's moving.
[ترجمه ترگمان]_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ از آن برای کنترل حرکت دندان استفاده می شود
[ترجمه گوگل]روش ها ساختار دستگاه سقفی دلتای سقفی شامل سیم کشی دلتای و براکت با کمان دالوده است این برای کنترل دندان در حال حرکت استفاده می شود

پیشنهاد کاربران

deltoid ( ریاضی )
واژه مصوب: دلتاوار 1
تعریف: 1. مکان هندسی نقطه‏ای از یک دایره، وقتی که آن دایره در داخل و مماس بر دایرۀ دیگری که شعاعش سه ‏برابر دایرۀ اول است، می غلتد|||2. یک چهارضلعی کاو با دو جفت اضلاع مجاور برابر


کلمات دیگر: