کلمه جو
صفحه اصلی

centrality


مرکزیت، قرار گیری در مرکز، تمایل به مرکز

انگلیسی به فارسی

مرکزیت ،تمایل به مرکز


انگلیسی به انگلیسی

• center position, central focus
centrality is the quality of being central; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] مرکزیت، تمایل به مرکز
[ریاضیات] مرکزیت

جملات نمونه

1. The centrality of the German economy to the welfare of Europe must be recognised.
[ترجمه ترگمان]مرکزیت اقتصاد آلمان برای رفاه اروپا باید به رسمیت شناخته شود
[ترجمه گوگل]مرکزیت اقتصاد آلمان به رفاه اروپا باید شناخته شود

2. That sort of centrality does not automatically make it an easy issue for national politicians, though.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این نوع مرکزیت به طور خودکار آن را به یک مساله آسان برای سیاستمداران ملی تبدیل نمی کند
[ترجمه گوگل]با این وجود، این نوع تمرکز به طور خودکار آن را برای سیاستمداران ملی آسان نمی کند

3. A work unit holds a power base of centrality if other departments are very dependent on it in the work flow.
[ترجمه ترگمان]یک واحد کار پایه قدرت را در دست دارد اگر بخش های دیگر بسیار وابسته به آن در جریان کار باشند
[ترجمه گوگل]یک واحد کار دارای پایگاه قدرت مرکزی است اگر ادارات دیگر در جریان کار بسیار وابسته به آن هستند

4. The centrality of full employment as a policy objective is electorally expedient too.
[ترجمه ترگمان]مرکزیت اشتغال کامل به عنوان یک هدف سیاست، مصلحت گزار است
[ترجمه گوگل]مرکزیت اشتغال کامل به عنوان یک هدف سیاسی نیز از نظر انتخابی مناسب است

5. It misleadingly marginalizes both the centrality of the Church and classicism, the dominant artistic trend of the period.
[ترجمه ترگمان]این امر هم بر مرکزیت کلیسای جامع و هم به شیوه کلاسیک، گرایش هنری حاکم بر دوره بود
[ترجمه گوگل]این گمراه کننده، هر دو مرکزیت کلیسا و کلاسیکالی، و روند هنری غالب دوره را به حاشیه می کشد

6. It is the centrality of recordings within popular music today.
[ترجمه ترگمان]این مرکزیت نوارهای ضبط شده در موسیقی امروز است
[ترجمه گوگل]این مرکزیت ضبط در موسیقی محبوب امروز است

7. It draws attention to the centrality of preaching in the New Testament.
[ترجمه ترگمان]این موضوع توجه را به مرکزیت موعظه در عهد جدید جلب می کند
[ترجمه گوگل]این توجه را به مرکزیت موعظه در عهد جدید می کشد

8. With the advent of global ecological crisis, human centrality becomes the focus of discussion.
[ترجمه ترگمان]با ظهور بحران اکولوژیک جهانی، مرکزیت انسانی کانون بحث می شود
[ترجمه گوگل]با ظهور بحران زیست محیطی جهانی، تمرکز حواس انسان به تمرکز بحث می شود

9. To strengthen protection, we must reassert the centrality of international humanitarian and human rights law.
[ترجمه ترگمان]برای تقویت حمایت باید بر مرکزیت قانون حقوق بشر و حقوق بشر تاکید کنیم
[ترجمه گوگل]برای تقویت حمایت، ما باید مرکزیت قوانین بین المللی بشردوستانه و حقوق بشر را دوباره تکرار کنیم

10. According to centrality strength, centrality strengths of Hohhot and Baotou city are respectively 27 and 3 as the"regional central city".
[ترجمه ترگمان]با توجه به قدرت محوری، نقاط قوت مرکزیت شهر Hohhot و Baotou به ترتیب ۲۷ و ۳ به عنوان \"شهر مرکزی منطقه ای\" هستند
[ترجمه گوگل]با توجه به قدرت مرکزی، نقاط قوت محوری شهر هوهوت و باطو به ترتیب 27 و 3 به عنوان شهر مرکزی منطقه ای است

11. Meanwhile, Ezra Klein notes centrality of cars doesn't bode well for pricing carbon.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، ازرا کلاین اشاره می کند که مرکزیت خودرو برای قیمت گذاری کربن مناسب نیست
[ترجمه گوگل]در همین حال، عزرا کلین خاطرنشان می کند که مرکزیت خودروها برای قیمت گذاری کربن خوب نیست

12. Bank industry has great centrality and demonstrates the characteristics of imperfect competition.
[ترجمه ترگمان]صنعت بانکی مرکزیت بزرگی دارد و ویژگی های رقابت ناکامل را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]صنعت بانک مرکزی بزرگ است و ویژگی های رقابت ناقص را نشان می دهد

13. Occurrence centrality of the meeting after why taking hormone is fat?
[ترجمه ترگمان]از نظر مرکزیت این جلسه بعد از اینکه چرا هورمون taking چربی می شود؟
[ترجمه گوگل]چرا غلظت هورمون چربی چقدر است؟

14. Why are states losing centrality as the main or only unit of analysis?
[ترجمه ترگمان]چرا دولت ها مرکزیت خود را به عنوان واحد اصلی یا تنها واحد تحلیل از دست می دهند؟
[ترجمه گوگل]چرا دولت ها به عنوان اصلی ترین یا تنها واحد تجزیه و تحلیل از بین می روند؟

پیشنهاد کاربران

محوریت

مرکز گرایی
تمایل به مرکز

مرکزیت


کلمات دیگر: