1. One brother is a cashier and the other sells.
[ترجمه A.R.R] یکی از برادر ها صندوقدار است و برادر دیگرش فروشنده است
[ترجمه سید محمد جواد طباطبایی] یک برادر صنودقدار و دیگریفروشنده است
[ترجمه *] یک برادر صندوقدار و دیگری فروشنده است
[ترجمه Elham nobakhsh] یکی از برادر ها صندوقدار و دیگری فروشنده است
[ترجمه آذین] یک برادر صندوقدار است و برادر دیگر می فروشد.
[ترجمه الهام تبریزی] یکی از دو برادر صندوقدار است و برادر دیگری فروشنده است.
[ترجمه الهام تبریزی] یک برادر صندوقدار است و برادر دیگر فروشنده است. ( می فروشد. )
[ترجمه P] یکی از برادر ها صندوق دار و دیگری فروشنده است.
[ترجمه ترگمان]یک برادر یک صندوقدار است و دیگری می فروشد
[ترجمه گوگل]یکی از برادر یک صندوقدار است و دیگری فروش می کند
2. I squared up with the cashier.
[ترجمه O__O] من با صندوقدار پول را تقسیم کردم
[ترجمه ترگمان]من با صندوق دار درستش کردم
[ترجمه گوگل]من با صندوقدارم تقسیم کردم
3. The cashier made a mistake and short-changed him.
[ترجمه ترگمان]صندوق دار اشتباه کرد و او را عوض کرد
[ترجمه گوگل]صندوقدار اشتباه کرد و کوتاهی کرد
4. She is a cashier in a bank.
[ترجمه پوريا نعمتي] ان دختر صندوق دار بانک است
[ترجمه سید محمد جواد طباطبایی] این خانم حسابدار بانک است
[ترجمه *] او صندوقدار بانک است
[ترجمه Soroush] او ( مؤنث ) یک صندوق دار در بانک است.
[ترجمه ر] این خانم کارمند بانک است
[ترجمه ترگمان]یک صندوق دار در بانک است
[ترجمه گوگل]او یک صندوقدار در یک بانک است
5. I work at a bookstore as a cashier once a week.
[ترجمه roze.r.t] من هفته ای یکبار به عنوان صندوقدار دریک کتاب فروشی کار میکنم.
[ترجمه ترگمان]من هفته ای یک بار در کتاب فروشی کار می کنم
[ترجمه گوگل]من در یک کتابفروشی به عنوان یک صندوقدار یک بار در هفته کار می کنم
6. The cashier has done a bunk with the day's takings.
[ترجمه ترگمان]صندوق دار با چراغ گازی یک تخت انجام داده
[ترجمه گوگل]صندوق تأسیس یک تخت خواب با تسهیلات روزانه انجام داده است
7. The young cashier gave a patient sigh.
[ترجمه ترگمان]صندوق دار جوان آهی کشید
[ترجمه گوگل]صندوقدار جوان به بیمار نگاه کرد
8. The cashier has defalcated with £10 000 of the company's money.
[ترجمه ترگمان]صندوقدار با ۱۰۰۰۰ پوند از پول شرکت defalcated کرده است
[ترجمه گوگل]صندوقدار با 10 هزار پوند از پول شرکت فرار کرده است
9. The cashier had run out with eighty thousand pounds in cash.
[ترجمه ترگمان]صندوق دار با هشتاد هزار پوند پول نقد شده بود
[ترجمه گوگل]صندوقدار پول نقد را با هشت هزار پوند پرداخت کرد
10. The cashier embezzled $ 60,000 from the bank.
[ترجمه ترگمان]صندوق دار ۶۰،۰۰۰ دلار از بانک اختلاس کرده است
[ترجمه گوگل]صندوقدار 60،000 دلار از بانک را خراب کرد
11. The cashier receipted the bill.
[ترجمه ترگمان]صندوق دار، صورتحساب را
[ترجمه گوگل]صندوقدار این لایحه را دریافت کرد
12. The cashier rang up £300 by mistake.
[ترجمه ترگمان]صندوقدار با اشتباه ۳۰۰ پوند به او زنگ زد
[ترجمه گوگل]صندوق بین المللی پول به اشتباه 300 پوند داد
13. The cashier shut the till and locked it.
[ترجمه ترگمان]صندوق دار آن را بست و آن را قفل کرد
[ترجمه گوگل]صندوق تأیید را بست و آن را قفل کرد
14. He asked the cashier for the balance of his current account.
[ترجمه ترگمان]او از صندوق دار تقاضا کرد که حساب جاری خود را مرتب کند
[ترجمه گوگل]او صندوق را برای تعادل حساب جاری خود پرسید