کلمه جو
صفحه اصلی

beyond


معنی : دورتر، برتر از، انطرف ماوراء، خارج از، خارج از، مافوق، انسوی
معانی دیگر : در پس، بعد از، آن سوی، ورای، ماورا، آنطرف، آن طرف تر، آن سوتر، (از نظر زمان) دیرتر، پس از، (از نظر امکان یا ادراک) گذشته از، افزون بر

انگلیسی به فارسی

(در جمله‌های منفی و پرسشی) افزون بر، جز، مگر، غیر از


(از نظر زمان) دیرتر، بعد از، پس از


(از نظر امکان یا ادراک) گذشته از، آن سوی، فراسوی، ورای


در پس، بعد از، آن سوی، ورای، ماورا، آنطرف، آن طرف‌تر، آن سوتر


فراتر، خارج از، دورتر، برتر از، انطرف ماوراء، مافوق، انسوی


انگلیسی به انگلیسی

حرف اضافه ( preposition )
(1) تعریف: past the far side of; farther on than; later than.

- The settlers' destination was beyond the mountains.
[ترجمه Aydin Jz] مقصد مهاجران آن سوی کوه ها بود
[ترجمه ترگمان] مقصد مهاجران فراتر از کوه ها بود
[ترجمه گوگل] مقصد مهاجران فراتر از کوه بود
- The post office is two blocks beyond the library if you keep walking straight.
[ترجمه اذر پناهی] اگه همینطوری مستقیم بری اداره پست دو بلوک اون طرف تر از کتابخانه هست
[ترجمه ترگمان] اگر شما به طور مستقیم راه بروید، اداره پست دو بلوک از کتابخانه فاصله دارد
[ترجمه گوگل] اداره پست دو بلوک فراتر از کتابخانه است اگر شما به طور پیوسته نگه دارید
- It's now beyond the time that we expected him to arrive.
[ترجمه نسترن] از زمانی که انتظار داشتیم برسد گذشته است
[ترجمه ترگمان] الان فراتر از زمانی است که انتظارش را داشتیم
[ترجمه گوگل] اکنون فراتر از زمانی است که ما انتظار داشتیم که او وارد شود

(2) تعریف: outside the limits or reach of.
متضاد: within
مشابه: outside

- We need a new roof, but it's beyond our means.
[ترجمه Aydin Jz] ما به سقف جدیدی نیاز داریم اما این بالاتر از امکانات ( توانایی ) ما هست
[ترجمه ترگمان] ما به یک سقف جدید نیاز داریم، اما این فراتر از means
[ترجمه گوگل] ما به یک سقف جدید نیاز داریم، اما این فراتر از ابزار ماست
- He is an adult now and beyond his parents' control.
[ترجمه ترگمان] او یک فرد بالغ است و از کنترل پدر و مادرش فراتر می رود
[ترجمه گوگل] او اکنون بالغ و فراتر از کنترل والدینش است
- She grabbed for the rope, but it was beyond her reach.
[ترجمه ترگمان] او طناب را گرفت، اما از دسترس او فراتر بود
[ترجمه گوگل] او برای طناب چنگ زده بود، اما فراتر از دسترسی او بود

(3) تعریف: in greater degree than.

- We believed he was wise beyond all others.
[ترجمه ترگمان] ما فکر می کردیم که اون عقلش رو از دست همه کس دیگه ای می رسه
[ترجمه گوگل] ما بر این باوریم که او فراتر از همه چیز عاقلانه است
- They succeeded beyond all their dreams.
[ترجمه سمن] آنها به جایگاهی فراتر از رویاهاشون دست پیدا کردند.
[ترجمه Leyla] موفقیت آنها فراتر از رویاهایشان بود.
[ترجمه ترگمان] آن ها موفق شدند از همه dreams فراتر بروند
[ترجمه گوگل] آنها فراتر از رویاهای خود موفق شدند
قید ( adverb )
• : تعریف: further on, along, or away.

- There was nowhere to sit by the fountain, so they walked a bit beyond.
[ترجمه ترگمان] هیچ جایی برای نشستن کنار فواره نبود، بنابراین کمی فراتر رفتند
[ترجمه گوگل] هیچ جا نشستن با چشمه وجود نداشت، بنابراین آنها کمی فراتر رفتند
اسم ( noun )
(1) تعریف: that which is at a great distance in space or time.

- Countless galaxies exist in the beyond.
[ترجمه ترگمان] کهکشان ها و کهکشان های بی شمار در آن سوی وجود دارند
[ترجمه گوگل] کهکشان های بی شماری در فراتر از آن وجود دارد

(2) تعریف: the afterlife; hereafter.

• world to come, afterlife, world of the dead
past, further than
further, more distant
if something is beyond a place, it is on the other side of it.
to extend, continue, or progress beyond a particular thing or point means to extend or continue further than that thing or point.
if someone or something is beyond belief, understanding, or control, it has become impossible to believe in, understand, or control it.
if you say that something is beyond you, you mean that you cannot understand it.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] ماوراء، خارج است، دورتر، برتر از

مترادف و متضاد

further; outside limits


دورتر (قید)
beyond, further

برتر از (قید)
beyond

انطرف ماوراء (قید)
beyond

خارج از (قید)
beyond, outside

خارج از (حرف اضافه)
beyond, outside

مافوق (حرف اضافه)
over, above, beyond

انسوی (حرف اضافه)
beyond

Synonyms: above, after, ahead, apart from, as well as, at a distance, away from, before, behind, besides, beyond the bounds, clear of, farther, free of, good way off, hyper, in addition to, in advance of, long way off, moreover, more remote, on the far side, on the other side, out of range, out of reach, outside, over, over and above, over there, past, remote, superior to, without, yonder


Antonyms: close, inside


جملات نمونه

1. beyond a shadow of doubt
بدون کمترین شک و تردید

2. beyond all bearing
غیرقابل تحمل

3. beyond all doubt
بدون هیچ شک و شبهه

4. beyond belief
باورنکردنی (آن سوی مرز باور)

5. beyond human understanding
فراسوی عقل بشر

6. beyond number
بی شمار

7. beyond reach
خارج از دسترسی

8. beyond the confines of human knowledge
آن سوی مرزهای دانش بشری

9. beyond the house
آن طرف خانه

10. beyond the precincts of human thought
ماورای قلمرو تخیل بشری

11. beyond the river
آن سوی رودخانه

12. beyond the visiting hours
بعد از ساعات اداری

13. beyond (or over) the sea(s)
در آن سوی دریا(ها)،در ماورای بحار

14. beyond (or past or without) compare
غیر قابل مقایسه،غیرقابل قیاس،بی همتا،منحصر بفرد

15. beyond (or without) doubt
بدون شک،بی شک،مطمئنا

16. beyond (or without) price
پربها،قیمتی از قیمت گذشته،گرانبها

17. beyond belief
باور نکردنی

18. beyond control, outside control
خارج از توانایی یا سلطه،خودسر

19. beyond dispute
غیرقابل بحث،قطعی،واضح،بی چون و چرا

20. beyond measure
بیش از حد،بیش از اندازه،بی حد،بسیار

21. beyond number
بی شمار،ناشمردنی،شمارناپذیر

22. beyond one's wildest dreams
خیلی بهتر از انتظار،(به طور غیرمترقبه) عالی

23. beyond one's wildest dreams
بالاتر از حد انتظار،آنچه که شخص خوابش را هم نمی دیده

24. beyond question
بدون شک،بدون تردید

25. beyond recognition
تشخیص ناپذیر،نشناختنی

26. beyond the shadow of a doubt
بدون هیچ گونه شک و تردید

27. angry beyond measure
بیش از حد عصبانی

28. beauty beyond human thought
زیبایی که ماورای اندیشه های بشر است

29. immediately beyond the river is a small, red building
درست پس از رودخانه،بنای کوچک و قرمز رنگی قرار دارد.

30. go beyond
تجاوز کردن از

31. old beyond one's years
عاقل تر از همسالان خود،از سن خود خردمندتر

32. a success beyond one's expectations
موفقیت بیشتر از حد انتظار

33. he is beyond help
کار او از کمک گذشته است.

34. it is beyond my comprehension
از دامنه ی درک من خارج است.

35. it is beyond my ken
از درک من خارج است.

36. it is beyond my power
از اختیار من خارج است.

37. this is beyond my financial ability
از قدرت مالی من خارج است.

38. this is beyond the capacity of a child
بچه از عهده ی این کار برنمی آید.

39. this is beyond the pale of your responsibilities
این از حدود مسئولیت های شما خارج است.

40. you went beyond the speed limit
شما از حداکثر سرعت تجاوز کردید.

41. to live beyond one's means
بیش از درآمد خود خرج کردن

42. god's bounties are beyond measure
نعمت های پروردگار حدی ندارد.

43. her honesty is beyond question
در امانت او شکی نیست.

44. our gratification is beyond expression
امتنان ما بیان ناپذیر است.

45. some events are beyond human control
برخی رویدادها از کنترل بشر خارج است.

46. the unheard-of lands beyond the ocean
سرزمین های ناشناخته ی آن سوی اقیانوس

47. these matters are beyond the cognizance of this court
این مقوله ها خارج از اختیارات این دادگاه است.

48. these things are beyond the compass of the human mind
این چیزها از محدوده ی فکر بشر خارج است.

49. this car is beyond repair
این اتومبیل قابل تعمیر نیست.

50. this problem is beyond his scope
این مسئله از فهم او خارج است.

51. he had no education beyond a high school diploma
تحصیلی بالاتر از دیپلم دبیرستان نداشت.

52. the project has succeeded beyond our expectation
طرح،بیش از حد انتظار ما موفقیت آمیز بوده است.

53. they think of nothing beyond their bodily needs
آنان به فکر چیزی ورای نیازهای جسمانی خود نیستند.

54. this ill man is beyond help
بیماری این مرد چاره پذیر نیست (به این مرد نمی شود کمکی کرد).

55. the (or the great) beyond
1- پس از مرگ،جهان باقی 2- در دوردست

56. faith caused them to persist beyond every defeat
ایمان موجب شد که بر همه ی شکست ها فائق آیند.

57. new tests can establish paternity beyond doubt
آزمایش های جدید می تواند بدون شک و تردید پدر واقعی کودک را تعیین کنند.

58. the car accident changed her face beyond recognition
تصادف اتومبیل صورتش را آنقدر عوض کرده بود که نمی شد او را شناخت.

59. the excellence of our products is beyond any doubt
مرغوبیت کالاهای ما شک بردار نیست.

60. the street now extends three kilometers beyond the station
خیابان اکنون تا سه کیلومتر فراتر از ایستگاه ادامه دارد.

61. one cannot describe you (god) for you are beyond description
نتوان وصف تو کردن که تو در وصف نگنجی

beyond the river

آن سوی رودخانه


beyond the house

آن طرف خانه


beyond the visiting hours

بعد از ساعات اداری


It is beyond my power.

از اختیار من خارج است.


He is beyond help.

کار او از کمک گذشته است.


a success beyond one's expectations

موفقیت بیشتر از حد انتظار


He had no education beyond a high school diploma.

تحصیلی بالاتر از دیپلم دبیرستان نداشت.


This is beyond the capacity of a child.

بچه از عهده‌ی این کار برنمی‌آید.


be beyond somebody

(محاوره) ورای تصور کسی بودن، ورای فهم کسی بودن، ورای توانایی کسی بودن


be beyond repair

غیرقابل تغییر بودن، قابل تعمیر نبودن


اصطلاحات

beyond belief

باورنکردنی (آن سوی مرز باور)


پیشنهاد کاربران

فراتر از

علاوه بر

outside the limits or reach of
out of the range, power etc. of

apart from
except
به جز، مگر، باستثنای، سوای، به غیر از،


Soon I couldn't hear the spoken words beyond a distant hum in the background.


بیشتر از
I think for the kind of distance a cab would be beyond my budget
من فکر می کنم برای این مسافت تا کسی بیشتر از بودجه من میتونه باشه

افزون بر

جلوتر از

Sth is beyond me.
اون چیز برام غیر قابل باوره
یا
فلان چیز دور از تصوراتمه

به جُز، به غیر از

صرف نظر از

beyond repair
غیرقابل تعمیر

پشت
. A row of houses stretching beyond
خانه هایی که در پشت آن ردیف شده بود.

برتر
، ، ، ،
فراتر

بالای
برفراز


قابل گذر ، گذرا

زندگی پس از مرگ afterlife

The beyond = Whatever comes after this life ( چیزی که رخ میدهد بعد از این زندگی )

فراتر

پس از، بعد از، بعدِ

بیش از
بیشتر از
More than

به اصطلاح میگیم تو مخیله ی من نمیگنجه اصلا
. be beyond somebody to be too difficult for someone to understan


خارج از

فرای - فرا سوی - ماوراء - ورای
Omg the pain this woman must have felt. . . Beyond anything I could imagine
در اینجا یعنی فرای تصور

فراتر از، بیش از، بیشتر از

out of


کلمات دیگر: