کلمه جو
صفحه اصلی

indeterminacy


معنی : نا معلومی، بی تکلیفی، پادر هوایی
معانی دیگر : نامعینی، تعیین ناپذیری، نا مشخصی

انگلیسی به فارسی

بی تکلیفی، نا معلومی، نا مشخصی، پادر هوایی


نامتقارن، نا معلومی، پادر هوایی، بی تکلیفی


انگلیسی به انگلیسی

• uncertainty, lack of definition, lack of clarity, ambiguity; indecisiveness, undecidedness, lack of resolution
indeterminacy is the quality of being uncertain or vague.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] نامعینی
[ریاضیات] ابهام

مترادف و متضاد

نا معلومی (اسم)
doubt, ambiguity, indeterminacy, incertitude, indefiniteness, uncertainty

بی تکلیفی (اسم)
suspension, indeterminacy, deadlock, unconventionality

پادر هوایی (اسم)
indeterminacy

جملات نمونه

1. to eliminate indeterminacy
رفع ابهام کردن

2. But this indeterminacy should not, and ultimately can not, be hidden or brought together under a single overarching account.
[ترجمه ترگمان]اما این نامعلومی نباید، و در نهایت نمی تواند، تحت یک حساب فراگیر، پنهان یا به وجود آید
[ترجمه گوگل]اما این بیقراری نباید و در نهایت نمی تواند پنهان شود و یا با یک حساب واحد کامل جمع شود

3. He uses the indeterminacy of language to convey, through a single utterance, two very different propositions to the audience.
[ترجمه ترگمان]او از the زبان برای انتقال، از طریق یک جمله، دو گزاره متفاوت برای مخاطب استفاده می کند
[ترجمه گوگل]او از بیعدالتی زبان استفاده می کند تا از طریق یک سخنرانی، دو پیشنهاد بسیار متفاوت را برای مخاطب بیان کند

4. They do not exhibit the semantic indeterminacy characteristic of poetic metaphors.
[ترجمه ترگمان]آن ها ویژگی indeterminacy معنایی of شاعرانه را نمایش نمی دهند
[ترجمه گوگل]آنها ناسازگاری معناشناختی استعارههای شاعرانه را نشان نمیدهند

5. Complicating things, as usual, is the Heisenberg indeterminacy principle, which puts strict limits on how precisely one can measure the frequency of a single photon.
[ترجمه ترگمان]همان طور که معمول است، مساله پیچیده (هایزنبرگ)است که محدودیت های شدیدی را در مورد چگونگی اندازه گیری دقیق فرکانس یک فوتون مشخص می کند
[ترجمه گوگل]عادت های پیچیده، به طور معمول، اصل عدم قطعیت هیزنبرگ است، که محدودیت های دقیق را در چگونگی دقیق می توان فرکانس یک فوتون را اندازه گیری کرد

6. With its semantic indeterminacy, fuzzy language is often pragmatically justified and thus enjoys popularity in communication.
[ترجمه ترگمان]با عدم تخصیص معنایی آن، زبان فازی اغلب به طور واقع بینانه توجیه می شود و بنابراین در ارتباط محبوبیت دارد
[ترجمه گوگل]با عدم قطعیت معناشناختی، زبان فازی اغلب به لحاظ عملگرایانه موجه است و بنابراین در ارتباطات محبوبیت دارد

7. Became the indeterminacy of separated result exists in BSS algorithm, it will make mistakes in the recomposition from separated signals.
[ترجمه ترگمان]به علت این که عدم تعیین ناشی از یک نتیجه از هم جدا شده در الگوریتم BSS وجود دارد، در the از سیگنال های جدا شده اشتباه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]بی نتیجه بودن نتایج جدا شده در الگوریتم BSS وجود دارد، در اشتباهات در recompos از سیگنال های جداگانه ایجاد می شود

8. Indeterminacy of translation originates from the indeterminacy of meaning and the inscrutability of reference.
[ترجمه ترگمان]indeterminacy ترجمه از the معنا و the مرجع نشات می گیرد
[ترجمه گوگل]عدم قطعیت ترجمه از نااطمینانی معنی و عدم پذیرش مرجع است

9. The essence of security portfolio risk is the indeterminacy of the security value movement.
[ترجمه ترگمان]ماهیت ریسک پورتفولیوی امنیتی عدم تعین هویت جنبش ارزش امنیتی است
[ترجمه گوگل]ماهیت ریسک سرمایه گذاری های امنیتی نااطمینانی جنبش ارزش امنیتی است

10. Due to the indeterminacy of the source text and the inaccessibility of the author's intention, the translator has to interpret the source text with the interference of his pre-understanding.
[ترجمه ترگمان]به علت نامعلومی متن مبدا و عدم دسترسی به قصد نویسنده، مترجم باید متن مبدا را با دخالت درک پیش از درک خود تفسیر کند
[ترجمه گوگل]با توجه به عدم قطعیت متن منبع و عدم پذیرش قصد نویسنده، مترجم باید متن منبع را با دخالت پیش از درک او تفسیر کند

11. The aerarian auspice appear scarcity and indeterminacy while the other public department 's effect is enlarged constantly.
[ترجمه ترگمان]در حالی که اثر بخش عمومی به طور مداوم گسترش می یابد، aerarian auspice به شکل کمیابی و عدم تعیین ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]مراقبت های آرایشی به نظر می رسد کمبود و بی نظمی در حالی که اثر بخش عمومی دیگر به طور مداوم افزایش یافته است

12. Because of the indeterminacy of traffic flow, there exists certain risk for vehicle navigation.
[ترجمه ترگمان]به دلیل عدم امکان جریان ترافیک، خطر خاصی برای جهت یابی خودرو وجود دارد
[ترجمه گوگل]به علت عدم تعریف جریان ترافیک، خطر خاصی برای ناوبری وسایل نقلیه وجود دارد

13. In rod-plate oil-paper combination insulation, more indeterminacy exists in the relation among the field strength under polarity reversal, the size and position of pressboard .
[ترجمه ترگمان]در مورد عایق بندی ترکیبی نفت - کاغذ، تفکیک پذیری بیشتر در رابطه بین مقاومت میدان تحت reversal قطبیت، اندازه و موقعیت of وجود دارد
[ترجمه گوگل]در عایق ترکیبی روغن کاغذی میله ای، عدم وابستگی بیشتر در ارتباط بین قدرت میدان در معرض قطعیت، اندازه و موقعیت مطبوعات وجود دارد

14. Vague text refers to the text with semantic indeterminacy.
[ترجمه ترگمان]متن Vague به متن با indeterminacy معنایی اشاره دارد
[ترجمه گوگل]متن مبهم به متن با عدم قطعیت معنایی اشاره دارد

پیشنهاد کاربران

عدم قطعیت

بلاتکلیفی

ابهام

عدم تعین


کلمات دیگر: