کلمه جو
صفحه اصلی

highland


معنی : احمقانه، کوهستانی
معانی دیگر : فلات، بلندا، کوهپایه، کوهستان، کوهسار، (وابسته به سرزمینی که از دریا خیلی بلندتر است) کوهستانی، کوهپایه ای، نارسا

انگلیسی به فارسی

کوهستانی، نارسا، احمقانه


کوهستانی، احمقانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: land that is at an elevation; plateau.

(2) تعریف: (pl.) a part or region of a country that is at an elevation, esp. an area with many mountains.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, concerning, found in, or typical of highlands.

- highland culture
[ترجمه ترگمان] فرهنگ کوهستانی
[ترجمه گوگل] فرهنگ کوهستانی

• elevated land, high area of land; mountainous region

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] زمین کوهستانی
[زمین شناسی] زمین بلند الف) عنوان عمومی برای یک ناحیه نسبتاً بزرگ از زمین های مرتفع یا کوهستانی که نسبت به نواحی مجاور خود در سطح بالاتری قرار گرفته است. برای یک موضوع خاص عنوان مزبور به صورت جمع نوشته شده و به کار می رود مثل highlands of Scotland ب) عنوانی نسبی برای مناطق مرتفع تر یک ناحیه خاص ج) صخره ها، قلل و دیگر زمین های مرتفع.

مترادف و متضاد

احمقانه (صفت)
senseless, silly, juvenile, insane, childish, puerile, potty, infatuated, doltish, highland, spooney, spoony

کوهستانی (صفت)
rangy, highland, mountainous

جملات نمونه

1. He's an English teacher at Highland Road School.
[ترجمه ترگمان]او یک معلم انگلیسی در مدرسه جاده Highland است
[ترجمه گوگل]او یک معلم انگلیسی در دانشکده Highland Road است

2. The train chugged steadily along the West Highland Line.
[ترجمه ترگمان]قطار در امتداد خط کوهستانی غربی پیش رفت
[ترجمه گوگل]قطار به طور پیوسته در امتداد خط غربی غربی چاقو شد

3. He was the first artist to depict the Highland landscape without sentimentality.
[ترجمه ترگمان]نخستین هنرمندی بود که دورنمای کوهستان را بدون ابراز احساسات به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]او اولین هنرمند بود که چشم انداز Highland را بدون احساسات تصویر می کرد

4. A solo piper opens Aberdeen Highland Games at 10am and the main events start at 1pm.
[ترجمه ترگمان]در ساعت ۱۰ صبح یک ساز تکی آغاز به کار کرد و رویداده ای اصلی ساعت ۱ بعد از ظهر آغاز خواهند شد
[ترجمه گوگل]یک پیپر انفرادی بازی های آبریدین هیللند را در ساعت 10 صبح باز می کند و رویدادهای اصلی در ساعت 1 بعد از ظهر آغاز می شود

5. The Highland is the oldest and purest breed of cattle in Britain.
[ترجمه ترگمان]The قدیمی ترین و خالص ترین نژاد گاو در بریتانیا است
[ترجمه گوگل]Highland قدیمی ترین و خالص ترین نژاد گاو در بریتانیا است

6. Jemima was a bonny Highland lassie of
[ترجمه ترگمان]جمی ما دختری زیبا و نازی بود
[ترجمه گوگل]Jemima یک جادوگر Highland Highland بود

7. The political allegiances of the Highland clans present a complex picture.
[ترجمه ترگمان]وفاداری سیاسی قبایل Highland یک تصویر پیچیده را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]تعهدات سیاسی قبیله های Highland یک تصویر پیچیده ای ارائه می دهند

8. Both victims were transferred to Highland Hospital, where they were pronounced dead.
[ترجمه ترگمان]هر دو قربانی به یک بیمارستان کوهستانی منتقل شدند، جایی که آن ها می گفتند مرده
[ترجمه گوگل]هر دو قربانی به بیمارستان Highland منتقل شدند، جایی که آنها مرده بودند

9. I ran into the road, did a Highland fling and ran back on to the pavement.
[ترجمه ترگمان]به جاده دویدم و دویدم و به پیاده رو دویدم
[ترجمه گوگل]من به جاده فرار کردم، یک کوهستان بالا رفت و به طرف پیاده رو رفت

10. He's a brawny Highland lad from one of the nearby villages, one of Andy's drinking partners.
[ترجمه ترگمان]یک پسربچه کوهستانی نیرومند از یکی از دهکده های اطراف است که یکی از شرکای drinking اندی است
[ترجمه گوگل]او یک مرد کوهستانی باهوش از یکی از روستاهای مجاور، یکی از شرکای نوشیدن اندی است

11. Like Scotch whisky, the Highland takes time to ripen.
[ترجمه ترگمان]مثل ویسکی اسکاچ، قدری کوهستانی وقت می گیرد تا برسد
[ترجمه گوگل]مانند ویسکی اسکچ، Highland طول می کشد تا رسیده

12. The event will take place at the Royal Highland showground at Ingliston, Edinburgh.
[ترجمه ترگمان]این رویداد در رویال Highland در Ingliston، ادینبورگ برگزار خواهد شد
[ترجمه گوگل]این رویداد در نمایشگاه رویال هیللند واقع در Ingliston، ادینبورگ برگزار خواهد شد

13. This suggests that the mare basalts and the highland rocks have both been derived from mantle rocks of intermediate density.
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که مادیان basalts و صخره های کوهستانی هر دو از صخره های زیرین چگالی متوسط مشتق شده اند
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که بازالت های مرجانی و سنگ های سرزمین هر دو از سنگ های گوشته چگالی متوسط ​​حاصل شده اند

14. But the stark reality of the Highland scene described reminds me of another idyllic circumstance that went the rounds about this time.
[ترجمه ترگمان]اما واقعیت تلخ این صحنه کوهستانی مرا به یاد اوضاع و احوال شاعرانه دیگری می اندازد که در این ایام از آنجا دور شد
[ترجمه گوگل]اما واقعیت عجیب و غریب صحنه های Highland شرح داده شده به من یادآوری می کند که یکی دیگر از شرایط خنده دار است که دور در مورد این زمان رفت

اصطلاحات

the Highlands

نیمه‌ی شمالی اسکاتلند (که کوهستانی است)


پیشنهاد کاربران

بلندی ، زمین بلند ، زمین مرتفع ، ارتفاع


سرزمینهای مرتفع، ارتفاعات


کلمات دیگر: