کلمه جو
صفحه اصلی

ingress


معنی : ورود، دخول، اجازه ورود، حق دخول
معانی دیگر : درآیند (ingression هم می گویند)، اجازه ی ورود، حق ورود

انگلیسی به فارسی

دخول، ورود، حق دخول، اجازه ورود


ورود، دخول، حق دخول، اجازه ورود


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: ingression (n.)
(1) تعریف: the act of going in.
متضاد: egress
مشابه: entrance

(2) تعریف: the right to enter.
متضاد: egress
مشابه: entrance

(3) تعریف: a place or means of entrance.
متضاد: egress
مشابه: entrance, portal

• entering, going in; right to enter

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ورود - نفوذ به داخل

مترادف و متضاد

ورود (اسم)
entry, entrance, accession, arrival, importation, influx, ingress, entree, admittance, infare, ingression, inning, introgression, introit

دخول (اسم)
admission, entry, accession, arrival, inclusion, ingress, entree, admittance, infare, incoming

اجازه ورود (اسم)
entrance, ingress, token

حق دخول (اسم)
ingress

the act or right of entering


Synonyms: entrance, admission, access


opening


Synonyms: doorway, entry, portal, door, entrance, gate, entryway


جملات نمونه

1. The rubber boot is to stop ingress of dirt, etc. into the splines, causing premature failure.
[ترجمه ترگمان]چکمه rubber برای جلوگیری از نفوذ کثیفی و غیره به نوارهای کاست و منجر به شکست زودرس می شود
[ترجمه گوگل]بوت لاستیکی برای جلوگیری از ورود خاک و غیره به اسپیلین ها، باعث نارسایی زودرس می شود

2. The basic approaches of water ingress into all-plastic local telephone cables and the effect of water ingression on the electrical characteristics of cable are explained briefly.
[ترجمه ترگمان]روش های اصلی نفوذ آب به تمام کابل های تلفن محلی پلاستیکی و تاثیر آب ingression روی مشخصات الکتریکی کابل به طور خلاصه توضیح داده می شوند
[ترجمه گوگل]رویکردهای اساسی ورود آب به کابل های محلی کابل های پلاستیکی و تأثیر ورود آب بر ویژگی های الکتریکی کابل به طور خلاصه توضیح داده شده است

3. Whereas the self-balancing feature is related to ingress traffic to the device, the Intelligent Load Distribution feature is used for the egress traffic from the device to back-end servers.
[ترجمه ترگمان]در حالی که ویژگی self مربوط به نفوذ به دستگاه است، ویژگی توزیع بار هوشمند برای ترافیک خروجی از دستگاه به کارگزارهای پشتیبان استفاده می شود
[ترجمه گوگل]در حالی که ویژگی متعادل کننده خود مربوط به ورودی ترافیک به دستگاه است، ویژگی توزیع بار بار هوشمند برای ترافیک خروج از دستگاه به سرور های عقب پایان استفاده می شود

4. In order to ensure the ingress to be benign, the gateway audit system deals with the malformed packets and eliminates the fragment semantic ambiguity of the fragments.
[ترجمه ترگمان]به منظور حصول اطمینان از این که این نفوذ بی خطر باشد، سیستم حسابرسی دروازه با بسته های ناقص سر و کار دارد و ابهام معنایی قطعات را حذف می کند
[ترجمه گوگل]به منظور اطمینان از ورود به سیستم، سیستم حسابرسی دروازه با بسته های ناقص شکل می گیرد و ابهام معنایی قطعه قطعات را حذف می کند

5. The units are, therefore, free ingress of harmful contaminants into the bearing chamber during mounting procedures.
[ترجمه ترگمان]بنابراین این واحدها، ورود رایگان آلاینده های مضر به محفظه یاتاقان را طی مراحل سوار شدن انجام می دهند
[ترجمه گوگل]واحدهای در نتیجه، ورود مواد آلاینده های مضر را به داخل محفظه ی تحمل می کنند در طول مراحل نصب

6. There are several gates providing ingress to the meadow in this picture.
[ترجمه ترگمان]چندین دریچه برای ورود به چمن زار در این تصویر وجود دارد
[ترجمه گوگل]چندین دروازه وجود دارد که در این تصویر ورودی به چمنزار وجود دارد

7. A high seating position makes ingress and egress easy.
[ترجمه ترگمان]موقعیت نشستن بالا به آسانی ورود و خروج را آسان می کند
[ترجمه گوگل]موقعیت صندلی بالا باعث می شود ورود و خروج آسان است

8. This mark can even be dependent on the ingress interface so that higher differentiability can be achieved.
[ترجمه ترگمان]این علامت حتی می تواند به رابط نفوذ وابسته باشد به طوری که differentiability بالاتر را می توان به دست آورد
[ترجمه گوگل]این علامت حتی می تواند به رابط ورودی وابسته باشد، به طوری که می توان تفاوتپذیری بیشتری را به دست آورد

9. The water ingress alarm system for cargo hold.
[ترجمه ترگمان]سیستم هشدار نفوذ آب برای انبار کالا
[ترجمه گوگل]سیستم زنگ خطر ورود به محموله

10. Wheel control joint corroded due to moisture ingress and worn out as a result.
[ترجمه ترگمان]فرسایش مفصل چرخ به علت نفوذ رطوبت و فرسایش در نتیجه فرسوده شده است
[ترجمه گوگل]اتصال چرخ به علت ورود رطوبت و در نتیجه از بین بردن جوش خورده است

11. Saturn ingress into LibraAnother good piece of advice for rectifying a chart is to study recent outer planet transits through the houses, particularly those of Saturn and Jupiter.
[ترجمه ترگمان]ورود زحل به بخش مفید توصیه برای اصلاح یک نمودار، مطالعه گذر و گذر سیاره بیرونی اخیر از طریق خانه ها، به ویژه زحل و مشتری است
[ترجمه گوگل]سقوط به لابراتوانی دیگر توصیه های خوب برای تصحیح یک نمودار، مطالعه سیارات بیرونی سیاره ای است که از طریق خانه ها، به ویژه زحل و مشتری، انجام می شود

12. Care should be exercised with convection ovens to prevent solution ingress to the motor.
[ترجمه ترگمان]باید برای جلوگیری از نفوذ محلول به موتور، باید برای جلوگیری از نفوذ محلول استفاده شود
[ترجمه گوگل]مراقبت باید با اجاق های کنجد برای جلوگیری از دسترسی محلول به موتور انجام شود

13. Resealing with white mastic in the joint will stop water ingress at this point.
[ترجمه ترگمان]resealing با mastic سفید در مفاصل به این نقطه نفوذ آب را متوقف خواهند کرد
[ترجمه گوگل]در این مرحله بازسازی با بتونه سفید در مفصل، ورود آب را متوقف می کند

14. So an integral element in the life of the great city became the daily weekday ingress and exodus of commuters.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، یک عنصر اساسی در زندگی این شهر بزرگ، تبدیل روزانه روز به روز و مهاجرت مسافران شد
[ترجمه گوگل]بنابراین یک عنصر جامع در زندگی شهر بزرگ، ورود روزانه روزانه روزانه و خروج مسافران بود

15. These, under the Steward and Moray, were not to attempt ingress until they received a signal from the front party.
[ترجمه ترگمان]این افراد تحت کارگزاری و مورای، تا زمانی که از طرف مقابل علامتی از طرف مقابل دریافت نکرده بودند، اقدام به نفوذ نکردند
[ترجمه گوگل]اینها، تحت استیوارد و موری، تا زمانی که سیگنال از طرف مقابل دریافت نکردند، سعی در ورود پیدا نکردند

پیشنهاد کاربران

نفوذ


کلمات دیگر: