کلمه جو
صفحه اصلی

incision


معنی : برش، شکاف، چاک
معانی دیگر : بریدگی، (جراحی - برش یا شکافی که در بافت ایجاد شده است) شکاف، برندگی، تیزی

انگلیسی به فارسی

شکاف، برش، چاک


برش، شکاف، چاک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a cut, esp. one made during surgery.
مشابه: section

- The surgeon made an incision in the patient's abdomen.
[ترجمه ترگمان] جراح یه شکاف تو شکم بیمار ایجاد کرد
[ترجمه گوگل] جراح شکم در شکم بیمار ایجاد کرد

(2) تعریف: the act of making a cut.

- Incision is not the most difficult part of the operation.
[ترجمه ترگمان] incision دشوارترین بخش عملیات نیست
[ترجمه گوگل] برش سخت ترین قسمت عملیات نیست

(3) تعریف: perceptiveness; acuteness.

- Her comments were made with incision.
[ترجمه ترگمان] comments را با برش درست کردند
[ترجمه گوگل] نظرات او با برش ساخته شده است

• cut; act of cutting into something (generally for surgical purposes)
an incision is a careful cut made in something, for example by a surgeon; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بریدگی - شکاف

مترادف و متضاد

برش (اسم)
cut, cutting, abscission, incision, section, slice, dissection, mammock, borsch, borscht, broach, slash, clip, concision, scissoring, truncation, slicing, hack, excision, resection, snip, snipping

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

چاک (اسم)
cut, rift, incision, slashing, scissor, tear, split, chink, slot, slit, slash, suture, fissure, kerf, rip, hack, scotch, interstice, stoma

cut, slit


Synonyms: carving, cleavage, cleft, dissection, gash, groove, laceration, mark, nick, nip, notch, opening, pierce, slash, stab, wound


جملات نمونه

1. the incision was sewn up
شکاف را بخیه کردند.

2. a crucial incision
شکاف خاجی،برش صلیبی شکل

3. to close an incision
شکاف زخم (یا بریدگی) را بستن (معمولا با بخیه)

4. the knife had made a deep incision
چاقو بریدگی عمیقی ایجاد کرده بود.

5. Through this incision, the abdominal cavity is distended with carbon dioxide gas.
[ترجمه ترگمان]از طریق این برش، حفره شکمی با گاز کربن دی اکسید تکه تکه می شود
[ترجمه گوگل]از طریق این برش، حفره شکمی با گاز دی اکسید کربن طراحی شده است

6. Make a small incision below the ribs.
[ترجمه ترگمان]یک برش کوچک را در زیر دنده ها درست کنید
[ترجمه گوگل]برش کوچک زیر دنده ها را انجام دهید

7. An incision was made into his hand to take out the splinter.
[ترجمه ترگمان]یک شکاف در دستش ساخته شده بود تا آن تراشه را بیرون بیاورد
[ترجمه گوگل]برای برداشتن شکاف، بریدن به دست او صورت گرفت

8. The surgeon makes a small incision into which a tube is inserted.
[ترجمه ترگمان]جراح یک برش کوچک را به درون آن وارد می کند که یک لوله در آن وارد می شود
[ترجمه گوگل]جراح یک برش کوچک را که در آن لوله قرار داده می شود

9. Longitudinal dorsal incision of the constricting band followed by transverse suture results in a fully mobile foreskin.
[ترجمه ترگمان]شکاف برشی بعد پشتی یک باند محدودکننده که توسط بخیه عرضی دنبال می شود، در یک ختنه گاهش کاملا سیار منجر می شود
[ترجمه گوگل]برش پشتی طولی باند تسریع شده و به دنبال آن شانه های عرضی، یک برس کاملا متحرک است

10. In one, his incision caused paralysis of the right limbs; in the other he caused deafness.
[ترجمه ترگمان]در یک لحظه، شکاف او باعث فلج و فلج شدن پای راستش شد
[ترجمه گوگل]در یک برش او موجب فلج سمت راست شد؛ در دیگر او باعث ناشنوایی شد

11. This time Peter completed the incision without any visible resistance from the patient.
[ترجمه ترگمان]این بار پیتر محل برش را بدون مقاومت ظاهری بیمار کامل کرد
[ترجمه گوگل]این زمان پیتر قطع بدون هیچ گونه مقاومت قابل مشاهده از بیمار را انجام داد

12. Top left: failed wound: a clean contaminated abdominal incision.
[ترجمه ترگمان]چپ بالا: زخم شکست خورده: یک شکاف شکمی آلوده به شکمی
[ترجمه گوگل]بالا سمت چپ: زخم شکست خورده: یک برش آلوده به شکم

13. The best example is a surgical incision, which is sutured and heals without complication of infection.
[ترجمه ترگمان]بهترین مثال یک برش عمل جراحی است که بدون پیچیدگی عفونت درمان و درمان می شود
[ترجمه گوگل]بهترین مثال یک برش جراحی است که بدون عارضه عفونت بافتیده و درمان می شود

14. Her mouth was a thread-like incision above almost a double chin.
[ترجمه ترگمان]دهانش یک شکاف شبیه یک شکاف در بالای یک چانه اش بود
[ترجمه گوگل]دهان او یک تقسیم موضوع مانند بیش از تقریبا چانه دو طرف بود

The knife had made a deep incision.

چاقو بریدگی عمیقی ایجاد کرده بود.


The incision was sewn up.

شکاف را بخیه کردند.


پیشنهاد کاربران

( جراحی ) : برش تیغ جراحی بر روی بافت، ایجاد شکاف

شکاف
بریدگی


کلمات دیگر: