کلمه جو
صفحه اصلی

insulate


معنی : مشتق، بصورت جزیره دراوردن، عایق کردن، روپوش دار کردن، با عایق مجزا کردن، جدا کردن، مجزا کردن
معانی دیگر : منزوی کردن، عایق بندی کردن، عایق سازی کردن، روکش کردن (سیم)، نارسانا کردن، ناگذرا کردن

انگلیسی به فارسی

جدا کردن، مجزا کردن، روپوش دار کردن، با عایق مجزاکردن، بصورت جزیره درآوردن


عایق بندی، عایق کردن، جدا کردن، مجزا کردن، روپوش دار کردن، با عایق مجزا کردن، بصورت جزیره دراوردن، مشتق


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: insulates, insulating, insulated
(1) تعریف: to cover, line, or surround with a substance that reduces or stops the transfer of heat, electricity, or sound.
مشابه: muffle

(2) تعریف: to protect, usu. by isolating.

- His parents insulated him from the evils of the world.
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش او را از شر جهان جدا کردند
[ترجمه گوگل] پدر و مادرش او را از آسیب های جهان عایق بندی کرده است

• seal or close off with a material which blocks or retards the passage of heat (or electricity, sound, etc.); isolate, separate from others, segregate
if a material or substance insulates something, it keeps its temperature constant by covering it in a thick layer.
if you insulate a person from harmful things, you protect them from those things; a formal use.
if you insulate an electrical device, you cover it with rubber or plastic to prevent electricity passing through it and giving the person using it an electric shock.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] عایق کردن
[برق و الکترونیک] عایق کردن
[مهندسی گاز] عایق کردن
[نساجی] عایق کردن - روکش کردن
[ریاضیات] جدا کردن، مجزا کردن

مترادف و متضاد

مشتق (صفت)
derivative, paronymous, insulate, derived, isolated

بصورت جزیره دراوردن (فعل)
insulate, enisle

عایق کردن (فعل)
insulate

روپوش دار کردن (فعل)
insulate

با عایق مجزا کردن (فعل)
insulate

جدا کردن (فعل)
chop, cut off, disconnect, intercept, rupture, analyze, choose, part, divide, dispart, amputate, separate, unzip, detach, segregate, try, calve, select, rive, cleave, unlink, pick out, sequester, insulate, dissociate, disassociate, individuate, disunite, draw off, enisle, excide, exscind, lixiviate, uncouple, prescind, seclude, sequestrate, sever, sunder, untwist

مجزا کردن (فعل)
knock down, divide, separate, segregate, decollate, isolate, disassemble, insulate, disassociate, draw off, excide, seclude

protect; close off


Synonyms: coat, cocoon, cushion, cut off, inlay, island, isolate, keep apart, line, seclude, separate, sequester, set apart, shield, tape, treat, wrap


جملات نمونه

1. insulate hot water pipes
لوله های آب گرم را عایق بندی کنید.

2. insulate something (or someone) against something
(شخص یا چیزی را) از اثرات (بد) مصون نگهداشتن

3. to insulate children against violent movies
بچه ها را از فیلم های پرخشونت مصون نگاه داشتن

4. hysterical symptoms commonly serve to insulate the patient
نشانه های مرض هیستری معمولا به انزوای بیمار کمک می کند.

5. They have found a way to insulate themselves against the cost of inflation.
[ترجمه ترگمان]آن ها راهی برای دور کردن خود در برابر هزینه تورم پیدا کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها راه خود را برای مقابله با هزینه تورم پیدا کرده اند

6. Asbestos can be used to insulate a cooking stove.
[ترجمه ترگمان]Asbestos را می توان برای عایق کردن یک اجاق گاز استفاده کرد
[ترجمه گوگل]آزبست را می توان برای اجاق یک آشپزخانه استفاده کرد

7. You can insulate a house against heat loss by having the windows double-glazed.
[ترجمه ترگمان]شما می تونید یه خونه رو با از دست دادن پنجره ها از بین ببرید
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک خانه را در برابر خسارات گرمائی با داشتن پنجره هایی با دو لعاب قرار دهید

8. Living in a high building tends to insulate us from the real life of the city.
[ترجمه امیر] زندگی در یک ساختمان مرتفع می تواند ما را از هیاهوی شهر دور نگه دارد.
[ترجمه ترگمان]زندگی در یک ساختمان بلند باعث دور شدن ما از زندگی واقعی شهر می شود
[ترجمه گوگل]زندگی در یک ساختمان بالا تمایل دارد که ما را از زندگی واقعی شهر منزوی کند

9. Living in a countryside tends to insulate us from the outside world.
[ترجمه ترگمان]زندگی در ییلاقات اطراف ما را از دنیای بیرون عایق می کند
[ترجمه گوگل]زندگی در یک حومه شهر تمایل دارد که ما را از جهان خارج کند

10. The royal family tried to insulate him from the prying eyes of the media.
[ترجمه ترگمان]خانواده سلطنتی تلاش کردند او را از چشمان تیزبین رسانه ها دور کنند
[ترجمه گوگل]خانواده سلطنتی سعی کردند او را از چشمان خجالتی رسانه ها جدا کنند

11. If you have cavity walls, insulate them.
[ترجمه ترگمان]اگر دیواره ای حفره دارید، آن ها را نادیده بگیرید
[ترجمه گوگل]اگر دیوارهای حفره ای دارید، آنها را عایق بندی کنید

12. Since we now insulate above loft ceilings and within flat roof structures, the air space above the insulation is cold.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که ما حالا سقف بالای شیروانی و سازه های سقف صاف را عایق می کنیم، فضای هوای بالای عایق بندی سرد است
[ترجمه گوگل]از آنجایی که در حال حاضر در بالای سقف حیاط و در ساختارهای سقف تخت، دیوار هوا بالای عایق سرد است

13. I meant at least to insulate the nest with some polystyrene ceiling tiles, but I was afraid of trapping the animal inside.
[ترجمه ترگمان]منظورم این بود که حداقل برای عایق کردن لانه با کاشی های سقف پلی استایرن، اما از دام انداختن حیوان در داخل آن می ترسیدم
[ترجمه گوگل]منظورم حداقل این است که لانه را با برخی از کاشی های سقف پلی استایرن عایق بندی کنم، اما من از تله دام حیوان داخل درون ترسیدم

14. Can I build a box around it and insulate the box?
[ترجمه ترگمان]میتونم یه جعبه درست کنم و جعبه رو روشن کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم یک جعبه در اطراف آن ایجاد کنم و جعبه را عایق کنم؟

15. They are used by sophisticated investors to insulate themselves from losses due to sudden market shifts.
[ترجمه ترگمان]آن ها توسط سرمایه گذاران پیچیده برای دور نمودن خود از زیان ناشی از تغییرات ناگهانی بازار استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]آنها توسط سرمایه گذاران پیچیده استفاده می شوند تا خود را از تلفات ناشی از تغییرات ناگهانی بازار محفوظ نگه دارند

insulating man from the natural world

جداسازی انسان از دنیای طبیعت


Hysterical symptoms commonly serve to insulate the patient.

نشانه‌های مرض هیستری معمولاً به انزوای بیمار کمک می‌کند.


Electrical wires must be insulated.

سیم‌های برق باید روکش داشته باشند.


Insulate hot water pipes.

لوله‌های آب گرم را عایق‌بندی کنید.


A well-insulated house stays warm in winter.

خانه‌ای که خوب عایق‌سازی شده‌است، در زمستان گرم می‌ماند.


to insulate children against violent movies

بچه‌ها را از فیلم‌های پرخشونت مصون نگاه‌داشتن


اصطلاحات

insulate something (or someone) against something

(شخص یا چیزی را) از اثرات (بد) مصون نگه‌داشتن


پیشنهاد کاربران

روکش ( برای کفش هم استفاده میشود )
روکش مناسبی نداشت
زهوار دررفته بود

مصون ماندن

عایق کردن

⁦✔️⁩محافظت کردن،
مصون نگه داشتن

Insulate🚩 Britain: injunction granted against M25 protesters
BBC. co. uk@


کلمات دیگر: