کلمه جو
صفحه اصلی

gumbo


معنی : بامیه، ابگوشت بامیه، نوعی خاک گلی
معانی دیگر : رجوع شود به: okra، سوپ بامیه (که دارای گوجه فرنگی و سبزی و گوشت نیز هست)، نوعی خاک رس دشت های غرب آمریکا که گل آن چسبناک است (gumbo soil هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

ابگوشت بامیه، (گیاه‌شناسی) بامیه، نوعی خاک گلی


گومبو، بامیه، ابگوشت بامیه، نوعی خاک گلی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: gumbos
(1) تعریف: the okra plant, or its fruit pods used as food.

(2) تعریف: a stew or soup thickened with okra.
مشابه: stew

(3) تعریف: a silty soil that becomes sticky when wet; mud.

• stew made with okra and chicken and rice
gumbo is a type of soup that is thickened with a vegetable called okra; used in american english.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] رس بسیار چسبنده - رس پس چسبنده
[زمین شناسی] رس بسیار چسبنده- رس پس چسبنده
[نفت] خاک چسبنده

مترادف و متضاد

بامیه (اسم)
gumbo, okra, sour gum

ابگوشت بامیه (اسم)
gumbo

نوعی خاک گلی (اسم)
gumbo

جملات نمونه

1. Make a paste with the gumbo file and tablespoon water and add to pot.
[ترجمه ترگمان]یک خمیر را با فایل gumbo و یک قاشق سوپ خوری مخلوط کنید و به گلدان اضافه کنید
[ترجمه گوگل]خمیر را با فنجان خرد شده و قاشق غذاخوری آب ریخته و به گلدان اضافه کنید

2. Making my first gumbo roux was a spiritual event.
[ترجمه ترگمان]اولین gumbo my یک رویداد روحانی بود
[ترجمه گوگل]ساخت اولین گومبو رووکس یک رویداد معنوی بود

3. Gumbo, rice dressings and Jambalaya are all one-pot dishes, which are perfect for feeding large numbers.
[ترجمه ترگمان]gumbo، لباس برنج و Jambalaya همه غذاهای one هستند که برای تغذیه اعداد بزرگ مناسب هستند
[ترجمه گوگل]گومبو، سس سویا و Jambalaya همه ظرف یک ظرف است که مناسب برای تغذیه تعداد زیادی هستند

4. Duck and andouille sausage gumbo was another dish that evolved out of the early Creole and Cajun kitchens of Louisiana.
[ترجمه ترگمان]\"سوسیس gumbo\" (Duck and gumbo)یک غذای دریایی دیگر بود که از آشپزخانه \"Creole\" و \"kitchens\" در لویزیانا بیرون آمد
[ترجمه گوگل]گوشت اردک و گوجه فرنگی Andouille یک ظرف دیگر بود که از آشپزخانه های اولیه Creole و Cajun از Louisiana تکامل یافته بود

5. Goober, gumbo and tote are West African borrowings first used in America by slaves.
[ترجمه ترگمان]Goober، gumbo و tote اولین borrowings آفریقایی هستند که ابتدا توسط بردگان در آمریکا مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]Goober، Gumbo و Tote وام های آفریقای غربی که برای اولین بار توسط بردگان در آمریکا استفاده می شود

6. He believes that great gumbo leaves an impression on your soul.
[ترجمه ترگمان]او معتقد است که gumbo بزرگ بر روح شما تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]او معتقد است که گومبو بزرگ بر روح شما تاثیر می گذارد

7. But you haven't tasted my gumbo. How you doing, cutie ?
[ترجمه ترگمان]اما هنوز طعم غذای مرا نچشیده اید حالت چطوره، خوشگله؟
[ترجمه گوگل]اما شما گومبو را ندیده اید چطور انجام می شود، عیار؟

8. Especially watch out for the soup of the day. If it contains fish or if it's some kind of "gumbo," it's probably the stuff they're trying to get rid of.
[ترجمه ترگمان]به خصوص مواظب سوپ روز باشید اگر آن شامل ماهی باشد و یا نوعی از \"gumbo\" باشد، احتمالا آن چیزهایی است که آن ها سعی می کنند از شر آن ها خلاص شوند
[ترجمه گوگل]به خصوص برای سوپ روزانه مراقب باشید اگر این ماهی حاوی ماهی است یا اگر این نوعی از 'گومبو' باشد، احتمالا چیزهایی است که سعی در از بین بردن دارند

9. We enjoyed the gumbo it the restaurant.
[ترجمه ترگمان]از غذا خوری لذت بردیم، رستوران
[ترجمه گوگل]ما آن رستوران را دوست داشتیم

10. As much as I like fried okra, gumbo and bhindi masala are hearty dishes that make the best use of okra's snappy texture and slightly bitter taste.
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه که من okra سرخ شده، gumbo و bhindi ماسالا را دوست دارم غذاهای hearty هستند که بهترین استفاده از بافت زنده و طعم تلخ را دارند
[ترجمه گوگل]همانطور که من می خواهم، بامیه سرخ شده، گومبو و bhindi masala را دوست دارم، غذاهای دلپذیر است که بهترین استفاده را از بافت مضر زرد و طعم کمی تلخ می کنند

11. Gumbo is usually made with shellfish such as clams and shrimp, but I make it with chicken because I find it's easier to cook.
[ترجمه ترگمان]gumbo معمولا با صدف مانند صدف و میگو انجام می شود، اما من آن را با مرغ درست می کنم چون آشپزی آسان تر است
[ترجمه گوگل]گومبو معمولا با صدف مخلوط شده مانند خرچنگ و میگو ساخته می شود، اما من آن را با مرغ می سازم زیرا پیدا کردن آن آسان تر است

12. Jambalaya, craw- fish pie, fillet gumbo.
[ترجمه ترگمان]پای fish، پای ماهی، ماهیچه gumbo
[ترجمه گوگل]جمبلایا، ماهی قزل آلا، فوم گومبو

13. These include goober (peanut), gumbo (okra), and voodoo (witchcraft).
[ترجمه ترگمان]اینها شامل goober (بادام زمینی)، gumbo (okra)، و وودو (جادوگری)می شوند
[ترجمه گوگل]اینها شامل گوجور (بادام زمینی)، گومبو (بامیه) و وودو (جادوگری) است

14. GUMBO attracts guppies using the lantern on his head, luring them away from aliens.
[ترجمه ترگمان]gumbo در حال استفاده از نور فانوس روی سرش را به خود جذب می کند و آن ها را از غریبه ها دور می کند
[ترجمه گوگل]GUMBO با استفاده از فانوس بر روی سر خود غوغا را جذب می کند و آنها را از بیگانگان دور می کند

15. Why not a site dedicated to gumbo pudding pops?
[ترجمه ترگمان]چرا یه محل رو برای پودینگ غذا درست نکرده؟
[ترجمه گوگل]چرا یک سایت اختصاص داده شده به pudding گومبو pops؟

پیشنهاد کاربران

بامیه


کلمات دیگر: