کلمه جو
صفحه اصلی

hydrate


معنی : هیدرات، جسم مرکب ابدار
معانی دیگر : (شیمی)، آبدارنده، آبداره، هیدرات کردن یا شدن، ابشتن
hydrate( dret)
جسم مرکب ابدار، چیزی که با اب ترکیب شده باشد

انگلیسی به فارسی

(شیمی) جسم مرکب ابدار، هیدرات، ابشتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a compound that contains water in chemical combination.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: hydrates, hydrating, hydrated
مشتقات: hydration (n.)
• : تعریف: to become or cause to become chemically combined with water or its elements.
متضاد: dehydrate

• compound containing water combined with another compound or element (chemistry)
combine chemically with water (chemistry)
a hydrate is a chemical that contains water; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] آبپوش شدن، آبدار، هیدرات
[عمران و معماری] فاصله بندی شیرهای آتش نشانی - فاصله گذاری شیرهای آتش نشانی - جسم مرکب آبدار - آبیدن - آبپوشیدن - آبدار کردن
[مهندسی گاز] آبدار، جسم مرکب آبدار، هیدرات
[نساجی] هیدرات
[نفت] آبدار

مترادف و متضاد

هیدرات (اسم)
hydrate

جسم مرکب ابدار (اسم)
hydrate

جملات نمونه

1. After-sun products will cool and hydrate your skin.
[ترجمه ترگمان]بعد از این که محصولات آفتاب پوست شما را خنک و مرطوب خواهند کرد
[ترجمه گوگل]محصولات پس از خورشید پوست شما را سرد و هیدرات می کند

2. Mrs Fellows is well nourished and well hydrated before she has surgery.
[ترجمه ترگمان]خانم Fellows قبل از اینکه جراحی شود به خوبی تغذیه و آبدار می شود
[ترجمه گوگل]خانم Fellows قبل از عمل جراحی به خوبی تغذیه می شود و به خوبی آب می شود

3. Many of the birds are being hydrated with electrolytes via a catheter and kept warm on heating pads to treat hypothermia.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این پرندگان به همراه الکترولیت ها (catheter)، آب خود را مرطوب کرده و برای درمان hypothermia گرم نگه می داشتند
[ترجمه گوگل]بسیاری از پرندگان با استفاده از کاتتر از طریق الکترولیت ها هیدرات می شوند و در گرمایش پدال ها برای درمان هیپوترمی باقی می مانند

4. Another large reservoir of fossil fuels, solid gas hydrates, has recently come to public recognition.
[ترجمه ترگمان]یک منبع بزرگ دیگر از سوخت های فسیلی، هیدرات گاز جامد، به تازگی به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از مخازن بزرگ سوختهای فسیلی، هیدراتهای جامد گاز، اخیرا به رسمیت شناختن عمومی آمده است

5. Many of the rescued birds are being hydrated with electrolytes and kept warm on a heating pad.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پرندگان نجات یافته، با الکترولیت آب مرطوب می شوند و بر روی یک تشک گرمایی گرم نگهداری می شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از پرندگان نجات داده شده با الکترولیت ها هیدرات شده و در یک پد گرم نگهداری می شوند

6. These positively charged ions are themselves highly hydrated.
[ترجمه ترگمان]این یون های مثبت به شدت آبدار هستند
[ترجمه گوگل]این یون های بار مثبت خودشان بسیار هیدراته می شوند

7. Keeping hydrated improves the body's ability to trap and neutralize those microbes before they can gain a foothold.
[ترجمه ترگمان]مرطوب نگهداشتن توانایی بدن برای دام انداختن و خنثی سازی این میکروب ها قبل از اینکه بتوانند جای پایی ایجاد کنند را بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]حفظ هیدراته، توانایی بدن را برای جلوگیری و خنثی کردن این میکروب ها قبل از اینکه بتواند جای پای خود را بدست آورد، بهبود می بخشد

8. The results produced by chloral hydrate suppository hard and soft moderate, stable, easy to use for clinical.
[ترجمه ترگمان]نتایجی که توسط هیدرات chloral تولید می شود سخت و ملایم، پایدار و آسان است که برای بالینی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]نتایج تولید شده توسط شیاف هیدرات کلرال سخت و نرم متوسط، پایدار، آسان برای استفاده از بالینی

9. Corrosively medium for chemical production such as sodium hydrate, caustic soda, sulfuric acid, nitric acid, acetic acid, fatty acid.
[ترجمه ترگمان]واسط Corrosively برای تولید مواد شیمیایی مثل آب سدیم، سود سوزآور، سولفوریک اسید، نیتریک اسید، اسید چرب
[ترجمه گوگل]مواد خورنده برای تولید مواد شیمیایی مانند هیدرات سدیم، سود سوز، اسید سولفوریک، اسید نیتریک، اسید استیک، اسید چرب

10. The increasing dose of chloral hydrate through single intraperitoneal injection to prolong the anesthesia duration resulted in enhancing the inhibition of cardiac function.
[ترجمه ترگمان]دوز افزایشی هیدرات از طریق تزریق تک intraperitoneal برای طولانی کردن طول مدت بی حسی ناشی از افزایش کارآیی عملکرد قلبی است
[ترجمه گوگل]دوز افزایش هیدرات کلرال از طریق تزریق داخل صفاقی به مدت طولانی مدت بیهوشی باعث افزایش مهار عملکرد قلبی می شود

11. Main characteristics of hydrazine hydrate, industrial production process and development status were introduced.
[ترجمه ترگمان]خصوصیات اصلی هیدرات، فرآیند تولید صنعتی و وضعیت توسعه معرفی شدند
[ترجمه گوگل]خصوصیات اصلی هیدرات هیدرازین، فرایند تولید صنعتی و وضعیت توسعه ارائه شده است

12. Animals were kept under light anaesthesia thereafter with ip chloral hydrate.
[ترجمه ترگمان]حیوانات از آن پس با hydrate chloral، تحت نور anaesthesia نگهداری می شدند
[ترجمه گوگل]سپس حیوانات تحت بیهوشی نور با هیدرات کلرال منیزیم نگهداری شدند

13. At those temperatures and pressures, methane combines with water into a solid form called a gas hydrate.
[ترجمه ترگمان]در آن دما و فشار، متان با آب به شکل جامد به نام هیدرات گاز ترکیب می شود
[ترجمه گوگل]در این دما و فشار، متان با آب به شکل جامد به نام هیدرات گاز ترکیب می شود

14. These very weak stones are rich in water, which is bound up in both hydrated salts and clay minerals.
[ترجمه ترگمان]این سنگ های بسیار ضعیف در آب غنی هستند که در هر دو نمک های محلول و مواد معدنی رس تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]سنگهای بسیار ضعیف در آب غنی هستند که در هر دو نمک هیدراته و مواد معدنی خاک رس قرار دارند

پیشنهاد کاربران

آبپوشیده شدن

به معنی آب کافی خوردن هستش
مثال : stay hydrate = ( تقریبا معنیش میشه به اندازه ی کافی اب بخورین و بدنتون کم آب نباشه )

آبرسان

آبرسانیدن

آبگینیدن =
آب
گین ( دارندگی )
یدن
باعث شدن تا چیزی آبگین/آبدار شود.


Dehydrate
وابگینیدن =
وا ( منفی کننده مانند واکنش )
آب
گین ( دارندگی مانند خشمگین )
یدن = کارواژهنده/کارواژه ساز
باعث شدن تا چیزی آبگینِگی خود را از دست بدهد.

پَسانیدَن.

پَشَنجیدَن


کلمات دیگر: