کلمه جو
صفحه اصلی

grinding


معنی : پر زحمت
معانی دیگر : تیزکن، تیزکنی، طاقت فرسا، ستم امیز

انگلیسی به فارسی

تیزکن ،تیزکنی ،طاقت فرسا،ستم آمیز


سنگ زنی، پر زحمت


انگلیسی به انگلیسی

• crushing, breaking up into small particles; sharpening; rubbing together harshly; oppression; act of operating by turning a crank; working or studying hard
oppressive; crushing; grating; sharpening
grinding describes a situation that never seems to change, and makes you feel unhappy, tired, or bored.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] آسیاب کردن - سایش - پودر کردن - نرم کردن - ریز کردن - ساییدن - سمباده زنی
[زمین شناسی] آسیاب کردن، پودر کردن، سایش، نرم کردن، ریز کردن
[نساجی] آرد نمودن - سنگ زدن - تیز کردن سوزن نوارهای خاردار کارد - آب بندی
[معدن] آسیا کردن (خردایش)

مترادف و متضاد

پر زحمت (صفت)
difficult, laborious, heavy, arduous, grinding, toilsome, effortful, ponderous, troublous

abrasive


Synonyms: crushing, pulverizing, grating, rubbing, milling, powdering, granulating, disintegrating, bone-crushing, crunching, shivering, smashing, crumbling, scraping, eroding


جملات نمونه

1. This old mill has been grinding away for over 50 years.
[ترجمه ترگمان]این آسیاب کهنه تقریبا ۵۰ ساله که داره تموم می شه
[ترجمه گوگل]این آسیاب قدیمی برای بیش از 50 سال به طول می انجامد

2. Knives can be sharpened by grinding them against a rough stone.
[ترجمه pasha] چاقو ها می توانند با کشیدن روی سنگ سفت تیز بشوند
[ترجمه ترگمان]چاقو می تواند با خرد کردن آن ها بر روی سنگ سخت تیز شود
[ترجمه گوگل]چاقو را می توان با سنگ زنی آنها در برابر یک سنگ خشن تیز کرد

3. Civil war in the Sudan has been grinding on for nine years.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]جنگ داخلی در سودان نه سال است

4. I wish they would stop grinding out the same old propaganda.
[ترجمه ترگمان]ای کاش این تبلیغات کهنه را از هم جدا می کردند
[ترجمه گوگل]من آرزو می کنم که آنها همان تبلیغات قدیمی را متوقف کنند

5. Work is grinding to a standstill.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]کار متوقف می شود

6. The engine gave forth a grinding noise, then stopped.
[ترجمه ترگمان]موتور صدا کرد و بعد متوقف شد
[ترجمه گوگل]این موتور صدای سنگ زنی را خاموش کرد و سپس متوقف شد

7. Most of the population lives in grinding poverty.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در فقر شدید زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]اکثر مردم در فقر زندگی می کنند

8. The mill can be seen grinding corn.
[ترجمه ترگمان]آسیاب، ذرت را می شود دید
[ترجمه گوگل]آسیاب ذرت سنگ زنی دیده می شود

9. He has been grinding out cheap romantic stories at the rate of one a week.
[ترجمه ترگمان]او داستان های عاشقانه ارزان را با نرخ یک هفته از بین برده است
[ترجمه گوگل]او یک هفته یک بار داستان های عاشقانه ارزان را از بین می برد

10. The grinding wheel sent a shower of sparks across the workbench.
[ترجمه ترگمان]چرخ آسیاب یک قطره جرقه از روی میز کار به صدا در آمد
[ترجمه گوگل]چرخ سنگ زنی دوش جرقه را در محل کار فرستاد

11. Frank just keeps grinding out detective stories.
[ترجمه ترگمان]فرانک داره داستان های پلیسی رو کنترل می کنه
[ترجمه گوگل]فرانک فقط داستان های پلیسی را از بین می برد

12. When will the pianist stop grinding out the same old tunes?
[ترجمه ترگمان]چه وقت یک پیانیست دیگر همان آهنگ قدیمی را از هم باز خواهد کرد؟
[ترجمه گوگل]وقتی پیانیست متوقف کردن آهنگ های قدیمی را قطع می کند؟

13. Parts of the machine were grinding together noisily.
[ترجمه ترگمان]قسمتی از ماشین با صدای بلند به هم ساییده می شد
[ترجمه گوگل]بخشی از دستگاه با نویز سر و صدای زنگ زدگی داشتند

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. The car screeched to a halt with grinding brakes.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل با ترمز ترمز کرد
[ترجمه گوگل]ماشین به توقف با ترمزهای سنگ زنی ختم شد

پیشنهاد کاربران

اسیابکردن، سابیدن، دسته ای از واکنش های شیمیایی بدون حلال که به روش فیزیکی و سابیدن در هاون چینی، انرژی فعال سازی آن ها تامین میشود.

سنگ زنی

ساییدن

Grind
در جایگاه فعل معنی چرخ کردن یا سابیدن میده
اما grinding یعنی سخت و طاقت فرسا

سایش

اسیاکنی

grinding ( علوم و فنّاوری غذا - قهوه پژوهی )
واژه مصوب: آسیا کردن
تعریف: خرد کردن دانه های قهوه و تبدیل آنها به ذرات ریز برای دم آوری قهوه

خرد کردن - ساییدن

فریز کردن - فریز


کلمات دیگر: