1. internal mechanism of a machine
مکانیزم درونی یک موتور
2. internal organs of the body
اندام های درونی بدن
3. internal remedies
درمان جویی های درونی،داروهای خوراکی
4. internal stimulant
انگیزگر درونی
5. internal structure
ساختمان درونی
6. an internal resentment
رنجش پنهانی
7. an internal sensation
احساس نهان (درونی)
8. an internal tendency
تمایل باطنی
9. the internal funds of a business
وجوه داخلی یک موسسه ی بازرگانی
10. the internal surface of the lung
رویه ی درونی (سطح داخلی) ریه
11. a country's internal affairs
امور داخلی یک کشور
12. the body's internal organs
اندام های درونی بدن
13. interference in other countries' internal affairs
دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر
14. the church was distracted by internal strife
کشمکش های درونی کلیسا را مختل کرده بود.
15. the principle of a gasoline engine is internal combustion
احتراق درونی اصل کار موتورهای بنزین سوز است.
16. during negotiations with the germans, we tried to paper over our own internal disagreements
طی مذاکرات با آلمان ها سعی می کردیم اختلافات داخلی خودمان را بروز ندهیم.
17. They had the right to administer their own internal affairs.
[ترجمه ترگمان]آن ها حق داشتند اداره امور داخلی خود را اداره کنند
[ترجمه گوگل]آنها حق اداره امور داخلی خود را داشتند
18. There is an internal circuit breaker to protect the instrument from overload.
[ترجمه ترگمان]یک قطع کننده مدار داخلی برای حفاظت از دستگاه از اضافه بار وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک وسیله قطع کننده داخلی برای محافظت از دستگاه از بارگیری وجود دارد
19. There was a rapid increase in the internal trade.
[ترجمه ترگمان]رشد سریعی در تجارت داخلی به وجود آمد
[ترجمه گوگل]افزایش سریع تجارت داخلی وجود داشت
20. They were accused of interfering in China's internal affairs .
[ترجمه ترگمان]آن ها متهم به دخالت در امور داخلی چین بودند
[ترجمه گوگل]آنها به دخالت در امور داخلی چین متهم شدند
21. The tubes have an internal diameter of 2mm.
[ترجمه ترگمان]لوله های دارای قطر داخلی ۲ میلیمتر هستند
[ترجمه گوگل]لوله ها قطر داخلی 2 میلی متر دارند
22. He was found guilty of defrauding the Internal Revenue Service.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر فریب دادن خدمات درآمد داخلی مجرم شناخته شد
[ترجمه گوگل]او مجرم شناخته شد و مجبور شد خدمات مالی داخلی را جعل کند
23. The nation's internal affairs are bad.
[ترجمه ترگمان]امور داخلی کشور بد است
[ترجمه گوگل]امور داخلی کشور بد است
24. The internal affairs of any state, whether it's big or small, do not allow of external interference.
[ترجمه ترگمان]امور داخلی هر ایالت، چه بزرگ باشد چه کوچک باشد، اجازه دخالت خارجی را نمی دهد
[ترجمه گوگل]امور داخلی هر دولتی، چه بزرگ و چه کوچک، به دخالت خارجی اجازه نمی دهد