کلمه جو
صفحه اصلی

hydraulic


معنی : هیدرولیک، وابسته به نیروی محرکه اب، وابسته به مبحی خواص اب درحرکت
معانی دیگر : (آنچه که با نیروی مایعات کار کند) آبی، آبانه(ای)، آب نیرویی، هیدرولیکی، روغنی، (آنچه که در آب می ماسد و سخت می شود) آب ماس، (وابسته به هیدرولیک یا آب نیرو شناسی) آب نیرو شناسانه، آبانه شناسانه، وابسته به مبحک خواص اب درحرکت

انگلیسی به فارسی

وابسته به نیروی محرکه اب، هیدرولیک، وابسته به مبحث خواص آب درحرکت


هیدرولیک، وابسته به نیروی محرکه اب، وابسته به مبحی خواص اب درحرکت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: hydraulically (adv.)
(1) تعریف: of, concerning, operated by, or moved by water or another liquid under pressure.

- The cars are raised on hydraulic lifts in the repair shop.
[ترجمه ترگمان] اتومبیل ها بر روی بالابر هیدرولیک در مغازه تعمیر برپا می شوند
[ترجمه گوگل] اتومبیل ها در آسانسور هیدرولیکی در تعمیرگاه بزرگ می شوند
- Hydraulic brakes give a car good stopping power.
[ترجمه ترگمان] ترمزهای هیدرولیک به ماشین قدرت توقف خوبی می دهند
[ترجمه گوگل] ترمزهای هیدرولیک قدرت ماشین را به خوبی متوقف می کند

(2) تعریف: of, concerning, operated by, or moved by moving water or other fluid.

- Damming of the river allowed for hydraulic generation of electricity.
[ترجمه ترگمان] damming از رودخانه امکان تولید هیدرولیک برق را فراهم کرد
[ترجمه گوگل] سد سازی رودخانه برای تولید برق هیدرولیکی امکان پذیر است

(3) تعریف: of or concerning hydraulics.

• of or pertaining to hydraulics; of or operated by water pressure; of or operated by moving water
something that is hydraulic involves or is operated by a fluid that is under pressure, such as water or oil.
hydraulics is the study and use of systems that work using hydraulic pressure.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] هیدرولیکی - هیدرولیک - آبی
[مهندسی گاز] وابسته به نیروی محرکه اب، هیدرولیک
[زمین شناسی] هیدرولیک ،آبی،مربوط به سیالات در حرکت . سیمان هیدرولیکی ترکیبی دارد که اجازه می دهد به سرعت زیر آب قرار بگیرد
[نساجی] آیکی - مایعاتی - روغنی - هیدرولیک
[نفت] حفاری کردن با جت مایع
[آب و خاک] هیدرولیک

مترادف و متضاد

هیدرولیک (صفت)
hydraulic

وابسته به نیروی محرکه اب (صفت)
hydraulic

وابسته به مبحی خواص اب در حرکت (صفت)
hydraulic

جملات نمونه

1. hydraulic brake
ترمز روغنی

2. hydraulic brake
ترمز روغنی هیدرولیک

3. hydraulic elevator
بالابر آبانه،آسانسور هیدرولیک

4. hydraulic jack
جک آبانه ای (هیدرولیک)

5. hydraulic mortar
ملاط آبی،سیمان آبی (در آب خود را می گیرد)

6. hydraulic press
منگنه ی آبی،پرس روغنی

7. a hydraulic press
منگنه ی هیدرولیکی

8. People came in flocks to see the new hydraulic power station beside the dam.
[ترجمه ترگمان]مردم به گله رسیدند تا ایستگاه مولد برق آبی را در کنار سد ببینند
[ترجمه گوگل]مردم برای دیدن نیروگاه جدید هیدرولیک در کنار سد آمدند

9. Hydraulic jacks under the machine produce the movement.
[ترجمه ترگمان]امواج هیدرولیکی زیر ماشین، این جنبش را تولید می کنند
[ترجمه گوگل]جک های هیدرولیک زیر دستگاه این حرکت را تولید می کنند

10. The boat has no fewer than five hydraulic pumps.
[ترجمه ترگمان]قایق کم تر از پنج پمپ هیدرولیک ندارد
[ترجمه گوگل]قایق دارای کمتر از پنج پمپ هیدرولیک است

11. The motor is basically a closed-loop hydraulic control system which derives its input from a small conventional electrical stepping motor.
[ترجمه ترگمان]موتور اساسا یک سیستم کنترل هیدرولیکی بسته است که ورودی آن را از یک موتور پله ای کوچک معمولی می گیرد
[ترجمه گوگل]موتور اساسا سیستم کنترل هیدرولیکی بسته است که ورودی خود را از یک موتور کوچک پله برقی متداول می گیرد

12. But nothing could have prepared me for the hydraulic blast of hot air that came as I stepped out.
[ترجمه ترگمان]اما هیچ چیز نمی توانست من را به خاطر هوای داغ هوایی که به بیرون قدم گذاشتم، آماده کند
[ترجمه گوگل]اما هیچ چیز نمیتوانست من را برای انفجار هیدرولیک هوای گرم آماده کند که من گام برداشتم

13. Undercarriage retraction and extension is operated via the hydraulic system.
[ترجمه ترگمان]انقباض و تمدید undercarriage از طریق سیستم هیدرولیکی انجام می شود
[ترجمه گوگل]رانش و تعویض سوار توسط سیستم هیدرولیکی کنترل می شود

14. The hydraulic arms then buffet it to simulate the forces at work during an earthquake.
[ترجمه ترگمان]سپس بازوهای هیدرولیکی برای شبیه سازی نیروها در حین یک زلزله در آن قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]سپس هلیکوپترها را برای شبیه سازی نیروها در محل کار در طی زلزله بوفه می کنند

15. Through the hydraulic doors, I could see the lush green lawn that stretched languidly across an immense parking lot.
[ترجمه ترگمان]از میان دره ای شیشه ای می توانستم چمن سبز و شاداب را ببینم که بی حال در محوطه پارکینگ وسیعی گسترده بود
[ترجمه گوگل]از طریق درهای هیدرولیکی، من می توانستم چمن سبز سرسبز را ببینم که به آرامی روی یک پارکینگ عظیم دراز کشید

16. They were also used in hydraulic systems because they did not react with the materials used in the pipes and pistons.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین در سیستم های هیدرولیکی استفاده می شدند چون با موادی که در لوله ها و پیستون های مورد استفاده قرار می گرفتند واکنش نشان نمی دادند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین در سیستم های هیدرولیکی استفاده می شود زیرا آنها با مواد مورد استفاده در لوله ها و پیستون ها واکنش نشان نمی دهند

hydraulic brake

ترمز روغنی هیدرولیک


hydraulic elevator

بالابر آبانه، آسانسور هیدرولیک


hydraulic press

منگنه‌ی آبی، پرس روغنی


hydraulic mortar

ملاط آبی، سیمان آبی (در آب خود را می‌گیرد)


پیشنهاد کاربران

آب فشاری

شاره نیرویی ، شاره فشاری

واژه هیدرولیک معمولا بیانگر حرکت و انجام کار توسط یک سیال ( معمولا آب یا روغن ) است.


کلمات دیگر: