1. number inflection
تعریف کلمه به لحاظ شما
2. to signal a question by a rising inflection
نشان دادن پرسش از راه بالا بردن آهنگ صدا
3. If you add the plural inflection '-s' to 'dog' you get 'dogs'.
[ترجمه ترگمان]اگر به سگ فرمان جمع را اضافه کنید، سگ می گیرید
[ترجمه گوگل]اگر شما افزونه '-s' را به 'سگ' اضافه کنید، سگ ها را می گیرید
4. She spoke in a low voice, always without inflection.
[ترجمه ترگمان]او با صدای آهسته ای حرف می زد، همیشه بدون رعایت ادب
[ترجمه گوگل]او با صدای کم، همیشه بدون انفعال صحبت کرد
5. The man's voice was devoid of inflection.
[ترجمه ترگمان]صدای مرد عاری از ادب بود
[ترجمه گوگل]صدای مردی از انفعال نجات یافت
6. She spoke slowly and without inflection.
[ترجمه ترگمان]آهسته و بدون رعایت ادب حرف می زد
[ترجمه گوگل]او به آرامی صحبت کرد و بدون انفعال
7. Neither is an inflection of the other, so strictly speaking their differing linguistic origin should dictate separate indices.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از قوانین مشابه با منشا زبانی متفاوت آن ها، باید شاخص های جداگانه را دیکته کند
[ترجمه گوگل]نه انفصال دیگری است، به طوری که به شدت می گویند منشا زبان های مختلف آنها باید شاخص های جداگانه ای را تعیین کنند
8. He knew every inflection of the marquis's voice and it wasn't hard to guess what had happened.
[ترجمه ترگمان]او تمام حرکات صدای مارکی را می شناخت و حدس نمی زد که چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه گوگل]او هر انفسی از صدای مارکی را می دانست و سخت نیست که حدس بزنید چه اتفاقی افتاده است
9. The irregular inflection will be presented as a headword with a reference to the appropriate root form.
[ترجمه ترگمان]رفتار بی قاعده به شکل یک headword با ارجاع به فرم ریشه مناسب معرفی خواهد شد
[ترجمه گوگل]انفعال نامنظم به عنوان یک واژه نامه با اشاره به فرم مناسب ریشه ارائه خواهد شد
10. Dominic used to be a master of inflection.
[ترجمه ترگمان] دومنیک \"قبلا استاد inflection بوده\"
[ترجمه گوگل]دومینیک به عنوان استاد انفصال شد
11. We have just hit the inflection point.
[ترجمه ترگمان] ما همین الان به نقطه عطف توجه رسیدیم
[ترجمه گوگل]ما فقط نقطه انفجار را تجربه کرده ایم
12. What makes this swamp-inspired inflection even more interesting is that the traditional cuisine of the Southwest is also evident.
[ترجمه ترگمان]چیزی که باعث می شود این روش بیشتر جالب باشد، این است که غذاهای سنتی \"ساوت وست\" نیز مشهود است
[ترجمه گوگل]چیزی که این غریزه الهام بخشی را جالب تر می کند این است که غذاهای سنتی جنوب غربی نیز مشهود است
13. There was no bliss in his inflection.
[ترجمه ترگمان]هیچ لذتی در رفتارش نبود
[ترجمه گوگل]هیچ انسانی در انفعال او وجود نداشت
14. I think this is just obvious, an inflection given that we've agreed to use the categorical dispositional language at all.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم این فقط واضح است، یک دستور داده شده که ما با استفاده از زبان dispositional مطلق توافق کرده ایم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم این فقط آشکار است، با توجه به اینکه ما توافق کردیم که از زبان زبان متداول استفاده کنیم
15. Shanghai real estate bubble, inflection point, the trend sing what tune?
[ترجمه ترگمان]یک حباب املاک و مستغلات شانگهای، نقطه عطف، این روند چه آهنگی را می خواند؟
[ترجمه گوگل]حباب املاک و مستغلات شانگهای، نقطه انفصال، روند چه می خوانیم؟