کلمه جو
صفحه اصلی

gyration


معنی : گردش، چرخش
معانی دیگر : گردش (به دور خود یا به دور دایره)، حرکت مارپیچی، فرفره، چرخه، چرخک، گردان، چرخشی

انگلیسی به فارسی

چرخش، گردش، چرخشی


حرکات، گردش، چرخش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of gyrating; rotation.
مشابه: revolution, roll

• circular movement, whirling, rotation
gyration is the act of gyrating.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] چرخ - گردش
[ریاضیات] چرخش، دوران، ژیراسیون

مترادف و متضاد

گردش (اسم)
flow, progress, operation, movement, travel, period, airing, circulation, turn, excursion, twirl, paseo, revolution, promenade, race, wrest, canter, roll, trip, circuit, circumvolution, itineracy, itinerancy, stroll, saunter, gyration, hike, jaunt, meander, nutation

چرخش (اسم)
trepan, turn, twirl, revolution, whirl, wrest, wheel, roll, tumble, evolution, rotation, wrench, spin, swirl, gyration, troll, volte-face

جملات نمونه

1. The butterflies were performing aerial gyrations.
[ترجمه ترگمان]پروانه ها در حال اجرا gyrations هوایی بودند
[ترجمه گوگل]پروانه ها در حال انجام جراحی های هوایی بودند

2. Prince continued his enthusiastic gyrations on stage.
[ترجمه ترگمان]شاهزاده پس از ادامه سخنان پرشور خود روی صحنه سخنان پرشور خود را ادامه داد
[ترجمه گوگل]شاهزاده سینمایی مشتاقانه خود را بر روی صحنه ادامه داد

3. Enough blades gyration diameter for easily cutting long and narrow profile shapes or pipes.
[ترجمه ترگمان]تیغه به اندازه کافی قطر دارند که به راحتی شکل و یا لوله ها را کوتاه کنند
[ترجمه گوگل]قطر دایره ای تیغه مناسب برای برش دادن به شکل های لوله ای و طولانی و باریک

4. When the load is lifted, unload the gyration handle and turn it.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بار برداشته شد، دسته gyration را تخلیه کرده و آن را تحویل دهید
[ترجمه گوگل]هنگامی که بار برداشته شود، دسته بازشو را آزاد کنید و آن را بچرخانید

5. The obtained characteristic ratio of mean-square radius of gyration and its temperature coefficients for the long Poly(dimethylsilylene)chains with side groups approach the asymptotic value of
[ترجمه ترگمان]نسبت مشخصه به دست آمده از شعاع میانگین مربعی of و ضرایب دمای آن برای زنجیره بلند (dimethylsilylene)با گروه های فرعی به مقدار مجانب نزدیک شده است
[ترجمه گوگل]نسبت ویژگی به دست آمده از شعاع متوسط ​​مربع و ضریب دمای آن برای زنجیرهای Poly (dimetilsilylene) طولانی با گروه های جانبی به مقدار آستیپتوزی

6. The application of the double - gyration device on LAMOST fiber positioning unit is introduced.
[ترجمه ترگمان]کاربرد دستگاه دوگانه - gyration در واحد موقعیت یابی فیبر LAMOST معرفی می شود
[ترجمه گوگل]استفاده از دستگاه دوشاخصه در واحد موقعیت یابی فیبر LAMOST معرفی شده است

7. The equivalent radius two - gyration ventilating duct is a design project of new type of movable duct.
[ترجمه ترگمان]شعاع معادل دو - ventilating یک پروژه طراحی نوع جدید از لوله متحرک است
[ترجمه گوگل]شعاع معادل دو مجاورت تهویه هوا یک پروژه طراحی جدید نوع کانال متحرک است

8. When you want to turn to scrub the gyration grooming.
[ترجمه ترگمان]زمانی که می خواهید turn را تمیز کنید، آرایش gyration را تمیز کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما می خواهید به نوبه خود به خراش گرایش gyration

9. Finally, perhaps there will be a welcome end to the wild gyrations in our economic fortunes.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، شاید یک پایان خوش بین the وحشی در سرنوشت اقتصادی ما وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]در نهایت، شاید در آینده ما خوشبینی به وحشی وحشی در ثروت اقتصادی ما خواهد بود

10. She got up and they completed a rather formal foxtrot amid the strange gyrations of the more experimental couples.
[ترجمه ترگمان]از جا برخاست و در میان the عجیب و عجیب زوج های more، یک foxtrot نسبتا رسمی را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]او صعود کرد و یک فاکسورتیک رسمی را در میان جاه طلبی های عجیب و غریب زوج های آزمایشی تکمیل کرد

11. In this case, a charged particle has a simple cyclotron gyration.
[ترجمه ترگمان]در این حالت، یک ذره باردار یک gyration ساده cyclotron دارد
[ترجمه گوگل]در این حالت، یک ذره باردار دارای یک چرخش ساده سیکلوترون است

12. You expect me to react to all that head - shake and body gyration?
[ترجمه ترگمان]تو انتظار داری که من نسبت به همه اون سر و and واکنش نشون بدم؟
[ترجمه گوگل]شما انتظار دارید که من به این سر و لرزش و تکان دادن بدن واکنش نشان دهم؟

13. The simulation results indicate that this method can improve gyration precision and stability.
[ترجمه ترگمان]نتایج شبیه سازی نشان می دهد که این روش می تواند دقت و ثبات gyration را بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]نتایج شبیه سازی نشان می دهد که این روش می تواند دقت و ثبات gyration را بهبود بخشد

14. The molar mass, polydispersity, root mean square radius of gyration, molecular conformation enjoyed rising as well.
[ترجمه ترگمان]جرم مولی، polydispersity، جذر میانگین مربع gyration، ترکیب مولکولی از افزایش به خوبی برخوردار است
[ترجمه گوگل]جرم مولی، پلییدریزی، شعاع متوسط ​​ریشه، راندمان مولکولی نیز افزایش یافته است

the bodily gyrations of the dancers

چرخش بدن رقاصان



کلمات دیگر: