1. heel in
(کشاورزی) ریشه ی گیاه را موقتا با خاک پوشاندن (تا بعدا کاشته شود)
2. a heel of ten degrees to the right
خم شدگی ده درجه به سوی راست
3. at heel
در دنبال،کمی در پشت سر،کمی بعد از
4. to heel
1- کمی پشت سر،در عقب سر،در دنبال 2- تحت کنترل،در مهار،منضبط
5. a built-up heel
پاشنه ی کفش که آن را بلندتر کرده باشند
6. under the heel of fascism
زیر فشار ستمگرانه ی فاشیسم
7. under the heel of invaders
زیر چکمه های اشغالگران
8. turn one's heel
ناگهان چرخ زدن یا بازگشتن،روی پاشنه چرخیدن
9. shoes with low heel
کفش های پاشنه کوتاه
10. greed is the achilles' heel of many rich people
طمع نقطه ضعف بسیاری از پولداران است.
11. to teach a dog to heel
به سگ ردگیری (شکار) را آموختن
12. show (somebody) a clean pair of heel
(خودمانی) فرار کردن (از گیر کسی)،زدن به چاک
13. Even Achilles was only as strong as his heel.
[ترجمه ترگمان]حتی آشیل هم به اندازه پاشنه او قوی بود
[ترجمه گوگل]حتی آشیل تنها به عنوان پاشنه بلندش قوی بود
14. i heel over head fall in love with you.
[ترجمه 😆] من از تو بدم میاد
[ترجمه ترگمان]من تو را دوست دارم
[ترجمه گوگل]من سرش را بالا گرفتم و عاشق تو شدم
15. There's a hole in the heel of my stocking.
[ترجمه ترگمان]حفره ای در پاشنه جوراب من وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک سوراخ در پاشنه جوراب من وجود دارد
16. Her dog yelped and came to heel.
[ترجمه ترگمان]سگش زوزه کشید و به راه افتاد
[ترجمه گوگل]سگ او زد و به پاشنه آمد
17. Quite unexpectedly he turned on his heel and walked out of the door.
[ترجمه ترگمان]ناگهان برگشت و از در بیرون رفت
[ترجمه گوگل]کاملا غیرمنتظره او پاشنه خود را روشن کرد و از درب خارج شد
18. She snagged a heel on a root and tumbled to the ground.
[ترجمه ترگمان]با پاشنه پا روی زمین گیر کرد و روی زمین افتاد
[ترجمه گوگل]او یک پاشنه بر روی یک ریشه گرفت و به زمین افتاد
19. She spun on her heel and walked out.
[ترجمه ترگمان]روی پاشنه پا چرخید و بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او بر پاشنه او زد و راه افتاد
20. The desire for publicity became her Achilles' heel.
[ترجمه ترگمان]تمایل به تبلیغات پاشنه آشیل او شد
[ترجمه گوگل]میل به تبلیغات، پاشنه آشیل او بود