1. Joan's bad manners sent her mother into a rage.
بد رفتاری جوان خشم مادرش را برانگیخت
2. In a fit of rage, Francine broke the valuable glass.
فرانکین در یک جنون آنی لیوان قیمتی را شکست
3. The mayor felt a sense of rage about the exaggerations in the press.
شهردار به خاطر بزرگنمایی های مطبوعات خشمگین شد
4. a rage for power
شهوت قدرت
5. a rage to live
اشتیاق مفرط به زندگی
6. impotent rage
خشم بی فایده
7. a towering rage
خشم شدید
8. the current rage for short skirts
رواج جنون آمیز دامن کوتاه
9. the storm's rage continued for two days
شور توفان دو روز ادامه داشت.
10. transports of rage
موج هایی از خشم
11. (dylan bob). . . rage, rage against the dying of the light
. . . به اعتراض بر مرگ نور آشوب کن،آشوب
12. (all) the rage
مد،گرایش جنون آمیز،ولع،باب روز
13. a cry of rage and pain
فریادی حاکی از خشم و درد
14. i was trembling with rage
از شدت خشم می لرزیدم.
15. she fell into a rage and threw all of the dishes out of the window
از کوره در رفت و همه ظرف ها را از پنجره بیرون انداخت.
16. she was pale with rage
از شدت خشم رنگ خود را باخته بود.
17. to fly into a rage
سخت بر آشفتن
18. he flew into a violent rage
او دستخوش خشم بسیار شدیدی شد.
19. he was overcome by a rage of grief
التهاب اندوه براو چیره شد.
20. flinging out of the room in a rage
بیرون رفتن از اتاق در کمال خشم
21. he flew out of the room in a rage
با کمال خشم از اتاق بیرون شتافت.
22. the period when dyeing and curling the hair were all the rage
دوره ای که مو رنگ کردن و مو فر زدن کاملا مد شده بود
23. My meetings with him left me inarticulate with rage.
[ترجمه ترگمان]ملاقات های من با او مرا از خشم و خشم بیرون کشید
[ترجمه گوگل]جلسات با او من را ترک کرد با خشم
24. Bands of law breakers used to rage through the town, shooting and robbing.
[ترجمه ترگمان]دسته دسته موزیک قانون، از شهر، تیراندازی می کردند و دزدی می کردند
[ترجمه گوگل]گروه های قاچاقچیان از طریق شهر خشمگین شدند، تیراندازی و غارت کردند
25. Most air rage incidents involve heavy drinking.
[ترجمه ترگمان]بیشتر حوادث هوایی که شامل مشروب خوردن می شود
[ترجمه گوگل]بیشتر حوادث خشم هوایی مربوط به نوشیدن سنگین است
26. His face was contorted with rage.
[ترجمه ترگمان]صورتش از شدت خشم منقبض شده بود
[ترجمه گوگل]چهره اش با خشم فراوان بود
27. He left in a rage of humiliation.
[ترجمه ترگمان]با خشم و غضب از جا پرید
[ترجمه گوگل]او خشم تحقیر آمیز را ترک کرد
28. He flies into a rage if you even mention the subject.
[ترجمه ترگمان]وقتی موضوع صحبت را مطرح می کنی، او از شدت خشم و غضب به پرواز در می آید
[ترجمه گوگل]اگر شما حتی موضوع را ذکر کنید، او به خشم می ماند
29. He exploded in a paroxysm of rage.
[ترجمه ترگمان]از شدت خشم منفجر شد
[ترجمه گوگل]او در پراکسیسم خشم منفجر شد
30. The carpenter flung aside his tools in a rage.
[ترجمه ترگمان]نجار افزار خود را با خشم به کناری پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]نجار از خشم خود کنار گذاشته است