کلمه جو
صفحه اصلی

take back


معنی : پس گرفتن
معانی دیگر : 1- پس گرفتن (چیزی یا حرفی یا ادعایی) 2- پس دادن (چیزی خریداری شده)، پس بردن

انگلیسی به فارسی

حرف خود را پس گرفتن


ادامه دادن رابطه


پس گرفتن چیزی


پس دادن (جنس خریداری شده)


برگرد، پس گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to retrieve or reclaim ownership of.
مترادف: re-claim, regain, retrieve

- He had given her a ring, but he took it back when they separated.
[ترجمه A.A] به او یک حلقه داده بود ولی هنگامیکه آنها جداشدند آنرا پس داد
[ترجمه sarvin] او به همسرش حلقه ای داده بود که پس از جدایی حلقه را پس گرفت.
[ترجمه ترگمان] حلقه را به او داده بود، اما وقتی جدا شدند آن را پس گرفت
[ترجمه گوگل] او به او یک حلقه داده بود، اما هنگامی که از هم جدا شدند، او را عقب می آورد

(2) تعریف: to retract.
مترادف: recant, retract, unsay
مشابه: about-face, go back on, swallow, withdraw

- She should take back her unfair criticism of our work.
[ترجمه A.A] او باید انتقاد ناعادلانه از کار ما را پس بگیرد
[ترجمه ترگمان] او باید از کاره ای ما انتقاد کند
[ترجمه گوگل] او باید انتقاد ناعادلانه از کار ما را برداشته باشد

• take something back into possession; apologize for saying something

مترادف و متضاد

پس گرفتن (فعل)
retrieve, recapture, retake, regain, take back, unsay

retract


Synonyms: abjure, back down, backpedal, call off, cancel, change one’s mind, eat one’s words, forget it, go back on, have change of heart, recall, recant, reclaim, renege, repeal, repossess, repudiate, rescind, revoke, withdraw


Retract an earlier statement


Cause to remember some past event or time


Resume a relationship


Return something to a vendor for a refund


جملات نمونه

1. I take back what I just said.
[ترجمه A.A] چیزی که الان گفتم را پس میگیرم
[ترجمه ترگمان] چیزی که الان گفتم رو پس می گیرم
[ترجمه گوگل]من آنچه را که فقط گفتم برگردانم

2. Shops are often reluctant to take back unsatisfactory goods.
[ترجمه A.A] فروشگاهها اغلب تمایلی به پس گرفتن کالاهای نامناسب ندارند
[ترجمه ترگمان]مغازه ها اغلب تمایلی به بازگشت کالاهای unsatisfactory ندارند
[ترجمه گوگل]مغازه ها اغلب تمایلی به خرید کالاهای نامناسب ندارند

3. Take back what you said about Jeremy!
[ترجمه ترگمان] چیزی که در مورد جرمی گفتی رو پس بگیر
[ترجمه گوگل]بازگشت به آنچه که شما در مورد جرمی گفت!

4. He said he would never take back his promise.
[ترجمه ترگمان]او گفت که هرگز به او قول نخواهد داد
[ترجمه گوگل]او گفت که هرگز وعده خود را از دست نخواهد داد

5. I forgot to take back my bicycle.
[ترجمه ترگمان] یادم رفت دوچرخه - م رو پس بگیرم
[ترجمه گوگل]من فراموش کرده ام دوچرخه من را بگیرم

6. Do you have any books to take back to the library?
[ترجمه ترگمان]کتابی هم داری که به کتابخانه برگردی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما هر کتابی برای بازگرداندن به کتابخانه دارید؟

7. You'd better take back that remark!
[ترجمه ترگمان]بهتر است این حرف را تکرار کنید!
[ترجمه گوگل]بهتر است این حرف را بپذیرید

8. The government has agreed to take back those people who are considered economic rather than political refugees.
[ترجمه ترگمان]دولت موافقت کرده است که آن افرادی را که به جای پناهندگان سیاسی به عنوان اقتصاد در نظر گرفته می شوند، بازگرداند
[ترجمه گوگل]دولت موافقت کرده است که افرادی را که به عنوان پناهنده اقتصادی و نه به عنوان سیاسی در نظر گرفته اند، برگردانند

9. I take back what I said .
[ترجمه ترگمان]حرفمو پس می گیرم
[ترجمه گوگل]من آنچه را که گفتم برگردانم

10. He had to take back his words.
[ترجمه ترگمان]ناچار بود کلمات خود را پس بگیرد
[ترجمه گوگل]او مجبور شد تا کلماتش را بگیرد

11. In November, county supervisors decided to take back control of trash operations and pulled the plug on the authority.
[ترجمه ترگمان]در ماه نوامبر، ناظران این بخش تصمیم گرفتند کنترل عملیات زباله را بر عهده بگیرند و قدرت را به دست بگیرند
[ترجمه گوگل]در ماه نوامبر، سرپرستان شهرستان تصمیم گرفتند کنترل عملیات زباله را به دست بگیرند و این پلاگین را در اختیار داشتند

12. He wanted to take back the bet just to keep from getting entangled.
[ترجمه ترگمان]می خواست شرط ببندد که گیر بیفتد
[ترجمه گوگل]او می خواست شرط بندی را فقط برای جلوگیری از درهم ریختن انجام دهد

13. The city could take back the 110 additional diplomat parking spots it created under the pact, Mastro said.
[ترجمه ترگمان]Mastro گفت که این شهر می تواند ۱۱۰ محل استقرار دیپلمات دیگر که در زیر این قرارداد ایجاد شده است را پس بگیرد
[ترجمه گوگل]میستر می گوید، این شهر می تواند 110 نقطه اضافی دیپلمات اضافی را که تحت قرارداد ایجاد شده است، بازگرداند

14. Imam Malik still refused to take back his words.
[ترجمه ترگمان]امام مالک هنوز از پاسخ دادن به سخنان او خودداری کرده است
[ترجمه گوگل]امام مالک همچنان از سخنانش رد شد

15. I would like you, please, to take back and deliver personally a little present from me to cheer her up.
[ترجمه ترگمان]من از تو خوشم می آید، خواهش می کنم که برگردی و یک هدیه کوچولو از من بگیری تا او را خوشحال کنم
[ترجمه گوگل]من از شما خواسته ام که به من برگردد و شخصا کمی از من بخواهد تا او را تشویق کند

پیشنهاد کاربران

گذشته را به یاد آوردن

برگرداندن

پس گرفتن

وقتی جنسی رو خریدی و میبینی خرابه و میایی پس میدی = پس دادن ، برگرداندن

Admit the mistake

پس برداشتن

پس دادن
برای مثال
The watch didn't work, so I took it back
( transitive, separable )

خاطرات گذشته را به یاد آوردن
به گذشته برگشتن
یاد ایام گذشته کردن

Tack Your word back حرفت رو پس بگیر

I will take some back as gift
( در مسافرت ) یکم با خودم میبرم برگشتنی واسه کادو

I didn't habe thrle receipt so i couldn't take it back

حرفت رو پس بگیر


کلمات دیگر: