کلمه جو
صفحه اصلی

reconstruct


معنی : از نو ساختن، نوسازی کردن، احیا کردن
معانی دیگر : دوباره ساختن (رجوع شود به: construct بعلاوه ی re-)

انگلیسی به فارسی

نوسازی کردن، از نوساختن، احیا کردن


بازسازی، از نو ساختن، نوسازی کردن، احیا کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reconstructs, reconstructing, reconstructed
(1) تعریف: to make over or construct again.

- The doctor reconstructed his knee after the accident.
[ترجمه ترگمان] دکتر بعد از حادثه، زانویش را درست کرد
[ترجمه گوگل] دکتر پس از حادثه، زانو خود را بازسازی کرد

(2) تعریف: to make over in the mind or as a function of memory.

- The police reconstructed the crime from their available evidence.
[ترجمه ترگمان] پلیس این جرم را از مدارک موجود خود بازسازی کرد
[ترجمه گوگل] پلیس این شواهد موجود را از این جنایت بازسازی کرد

• rebuild, construct again, recreate, make again
if you reconstruct a building or a town that has been destroyed or badly damaged, you build it again.
when a system or policy is reconstructed, it is replaced with one that works differently.
if you reconstruct a past event, you obtain a complete description of it by combining a lot of small pieces of information.

مترادف و متضاد

از نو ساختن (فعل)
reconstruct

نوسازی کردن (فعل)
reconstruct

احیا کردن (فعل)
vivify, resuscitate, revive, resurrect, reconstruct

reorganize, build up


Synonyms: copy, deduce, doctor, do up, fix, fix up, make over, modernize, overhaul, patch, piece together, reassemble, rebuild, recast, recondition, reconstitute, recreate, reestablish, refashion, reform, regenerate, rehabilitate, rejuvenate, remake, remodel, remold, renovate, reorient, repair, replace, reproduce, reshuffle, restore, retool, revamp, rework


Antonyms: destroy, raze, ruin


جملات نمونه

1. They've decided to reconstruct this building.
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفته اند که این ساختمان را بازسازی کنند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفته اند که این ساختمان را بازسازی کنند

2. The government must reconstruct the shattered economy.
[ترجمه ترگمان]دولت باید اقتصاد خرد شده را بازسازی کند
[ترجمه گوگل]دولت باید اقتصاد ویرانگر را بازسازی کند

3. It is not possible to reconstruct the complete symphony from these manuscript sketches.
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود ندارد که سمفونی کامل از این طرح های دست نوشته را بازسازی کنیم
[ترجمه گوگل]این سمفونی کامل از این طرحهای خطی امکان پذیر نیست

4. Elaborate efforts were made to reconstruct what had happened.
[ترجمه ترگمان]تلاش های Elaborate برای بازسازی آنچه رخ داده بود انجام شد
[ترجمه گوگل]تلاش های انجام شده برای بازسازی آنچه اتفاق افتاده انجام شد

5. Police are trying to reconstruct the sequence of events on the night of the murder.
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال تلاش برای بازسازی توالی حوادث در شب قتل است
[ترجمه گوگل]پلیس در حال تلاش برای بازسازی دنباله ای از وقایع در شب قتل است

6. They tried to reconstruct the crime from the fragmentary pieces of information.
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند جنایت را از تکه های پراکنده اطلاعات بازسازی کنند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند جرایم را از قطعات قطعی اطلاعات بازسازی کنند

7. She actually wanted to reconstruct the state and transform society.
[ترجمه ترگمان]او در واقع می خواست دولت را بازسازی کند و جامعه را متحول کند
[ترجمه گوگل]او در واقع می خواست دولت را بازسازی و جامعه تبدیل کند

8. He began to reconstruct the events of 21 December 198 when flight 103 disappeared.
[ترجمه ترگمان]او شروع به بازسازی رویداده ای ۲۱ دسامبر ۱۹۸ زمانی که پرواز ۱۰۳ ناپدید شد آغاز کرد
[ترجمه گوگل]او شروع به بازسازی رویدادهای 21 دسامبر 1983 که 103 پرواز ناپدید شد

9. The police tried to reconstruct the crime using the statements of witnesses and clues that they had found.
[ترجمه ترگمان]پلیس سعی کرد با استفاده از اظهارات شهود و مدارکی که پیدا کرده بود، این جنایت را از نو بسازد
[ترجمه گوگل]پلیس تلاش کرد که با استفاده از اظهارات شاهدان و سرنخ هایی که پیدا کرده بودند، جرم را بازسازی کنند

10. They have tried to reconstruct the settlement as it would have been in Iron Age times.
[ترجمه ترگمان]آن ها تلاش کرده اند تا این اسکان را که در عصر آهن به طول خواهد انجامید بازسازی کنند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کرده اند این حل و فصل را بازسازی کنند، همانطور که در زمان عصر آهن بوده است

11. The task ahead is to reconstruct the building.
[ترجمه ترگمان]وظیفه بعدی بازسازی ساختمان است
[ترجمه گوگل]وظیفه پیش روی بازسازی ساختمان است

12. Investigators are trying to reconstruct the circumstances of the crash.
[ترجمه ترگمان]بازرسان در تلاشند تا شرایط سقوط را بازسازی کنند
[ترجمه گوگل]محققان در حال تلاش برای بازسازی شرایط تصادف هستند

13. Resources that might have been used to reconstruct a war-torn world went instead into new armaments.
[ترجمه ترگمان]منابعی که برای بازسازی یک جهان جنگ زده مورد استفاده قرار می گرفت به جای سلاح های جدید به سلاح های جدید تبدیل شد
[ترجمه گوگل]منابع که ممکن است برای بازسازی دنیای جنگ زده استفاده شود، به جای آن به جنگ افزارهای جدید تبدیل شد

14. These empowered local authorities to clear and reconstruct unhealthy areas, with powers to purchase compulsorily and to limit compensation.
[ترجمه ترگمان]این افراد به مقامات محلی این اختیار را می دهند تا مناطق ناسالم را پاک سازی و بازسازی کنند و قدرت خرید اجباری را داشته باشند و غرامت را محدود کنند
[ترجمه گوگل]این مقامات محلی قدرتمند برای پاک کردن و بازسازی مناطق ناسالم، با قدرت خرید اجباری و محدود کردن جبران خسارت

پیشنهاد کاربران

بازسازی کردن ( فعل )

بازبینی، بازنگری ( یک داستان یا رویداد، رخداد )


کلمات دیگر: