کلمه جو
صفحه اصلی

scarp


معنی : دیوار درونی خندق، سراشیبی خندق، بریدن، سراشیب کردن، عمودی بریدن
معانی دیگر : (شیب تند صخره در لبه ی فلات یا زمین مسطح و بلند) سنگ شیب

انگلیسی به فارسی

دیوار درونی خندق، سراشیبی خندق، سراشیب کردن،بریدن، عمودی بریدن


دامن زدن، دیوار درونی خندق، سراشیبی خندق، بریدن، سراشیب کردن، عمودی بریدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a steep cliff formed by erosion or an abrupt movement of the earth's crust.

(2) تعریف: a steeply inclined edge of a fortification.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scarps, scarping, scarped
• : تعریف: to make into a steep cliff.

• steep cliff caused by erosion or by a major shift in the earth's crust; inner slope of the trench surrounding a fort
form a steep slope, form a cliff

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] افراز - پرتگاه
[آب و خاک] شیب تند

مترادف و متضاد

دیوار درونی خندق (اسم)
scarp

سراشیبی خندق (اسم)
scarp

بریدن (فعل)
chop, truncate, dock, cut off, cut, intercept, carve, rift, slice, flick, amputate, sliver, cut back, haggle, knife, shred, gash, engrave, whittle, incise, shear, mangle, raze, hack, exsect, hew, lancinate, resect, scarp, sever, skive, stump, sunder

سراشیب کردن (فعل)
slope, steepen, scarp

عمودی بریدن (فعل)
scarp

جملات نمونه

1. Eventually the scarp will retreat from the original position of faulting and it may be buried by sediment.
[ترجمه ترگمان]در نهایت the از موقعیت اصلی گسل کاسته خواهد شد و ممکن است با رسوب به خاک سپرده شود
[ترجمه گوگل]در نهایت، Scarp از موقعیت اصلی گسل عقب نشینی می کند و ممکن است توسط رسوب دفن شود

2. As well as the winding scarps there are also some straight scarps, usually shorter.
[ترجمه ترگمان]همچنین مسیرهای پر پیچ وخم وجود دارند که معمولا کوتاه تر هستند و معمولا کوتاه تر هستند
[ترجمه گوگل]همچنین به عنوان پیچ های پیچش پیچ و تاب نیز برخی از scarps راست، معمولا کوتاه تر وجود دارد

3. Some short scarps and hummocks in this region probably also originate from the Caloris impact.
[ترجمه ترگمان]برخی از scarps و پشته های کوتاه در این منطقه احتمالا از تاثیر Caloris سرچشمه می گیرند
[ترجمه گوگل]بعضی از گونه های کوتاه و پرچرب در این منطقه احتمالا از اثر Caloris نیز می آیند

4. The back garden ended at a short steep scarp falling away to a small stream crossed only by a footbridge.
[ترجمه ترگمان]باغ پشتی به یک سراشیبی کوتاهی منتهی می شد که به نهر کوچکی منتهی می شد که فقط کنار پل پیاده رو پل عبور می کرد
[ترجمه گوگل]باغ پشتی در یک تپه تند تند تند افتاد و به یک جریان کوچک که تنها توسط یک پایانه عبور می کرد

5. Also, the short scarps opposite the Caloris impact could be the result of seismic waves acting on such pre-existing faults.
[ترجمه ترگمان]همچنین، scarps کوتاه در مقابل تاثیر Caloris می تواند ناشی از امواج لرزه ای باشد که بر روی چنین خطاهای پیش از موجود عمل می کند
[ترجمه گوگل]همچنین، مقیاس های کوتاه در مقابل تأثیر کالوریس می تواند نتیجه امواج لرزه ای است که بر روی گسل های پیش از آن موجود است

6. Fault scarps and fissures scar the seafloor.
[ترجمه ترگمان]Fault و شکاف های جای زخم روی the
[ترجمه گوگل]زلزله و فرسایش ناشی از فرسایش دریاچه

7. Later-stage block uplift formed new fault scarp, the previous pediment surface and the wide valley were uplifted, and the gully started retrogressive erosion from the scarp to produce a terrace.
[ترجمه ترگمان]بعد از این که بربلندی بلوک بعدی، scarp جدید را تشکیل داد، سطح pediment قبلی و دره عریض بالا برده شدند، و دره فرسایش برگشتی را از the شروع کرد تا یک تراس ایجاد کند
[ترجمه گوگل]بالا بردن بلوک در مرحله بعدی، خطوط جدید گسل ایجاد شد، سطح افق قبلی و دره گسترده افزایش یافته بود، و گلوله فرسایش برگشت پذیری را از چرک برای ایجاد تراس آغاز کرد

8. Texture of the reflection from fault plane shown in seismic profile can be divided into four type: Spoon shaped, Listric shaped, Step shaped and Scarp shaped.
[ترجمه ترگمان]بافت تصویر از صفحه معیوب نشان داده شده در پروفیل لرزه ای را می توان به چهار نوع تقسیم کرد: Spoon، شکل Listric، Step شکل و scarp
[ترجمه گوگل]بافت انعکاسی از خط گسل نشان داده شده در مشخصات لرزه ای را می توان به چهار نوع قاشق شکل، شکل لیتارک، گام شکل و Scarp شکل تقسیم شده است

9. Considering the observation of the scarp of the surface rupture and the analysis of geomorphology, we can judge that the magnitude of the last event is similar to the 12 event.
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن مشاهده of سطح و تجزیه و تحلیل ژئومورفولوژی، ما می توانیم قضاوت کنیم که بزرگی آخرین رویداد مشابه با ۱۲ رویداد است
[ترجمه گوگل]با توجه به مشاهده مقیاس پارگی سطح و تجزیه و تحلیل ژئومورفولوژی، می توانیم قضاوت کنیم که مقدار آخرین رویداد شبیه به رویداد 12 است

10. The scarp has slopes with grades greater than 60 degrees.
[ترجمه ترگمان]The دارای درجات بالاتر از ۶۰ درجه است
[ترجمه گوگل]دامنه دارای دامنه هایی با درجه بالاتر از 60 درجه است

11. It is important to distinguish such erosional features from true tectonic scarps since only the latter indicate recent or current fault activity.
[ترجمه ترگمان]مهم است که چنین ویژگی های فرسایشی را از scarps های تکتونیکی واقعی تشخیص دهیم، زیرا تنها دومی نشان دهنده فعالیت اخیر یا فعلی است
[ترجمه گوگل]مهم این است که ویژگی های فرسایشی را از حوضه های تکتونیکی واقعی تشخیص دهیم، زیرا تنها آخرین فعالیت های گسل های اخیر یا فعلی را مشخص می کند

12. With the lack of grazing pressure much of the scarp slope has developed scrub and is slowly reverting to woodland.
[ترجمه ترگمان]با وجود فشار چرا که بیشتر از شیب scarp، بوته های خار را توسعه داده و به کندی در حال بازگشت به جنگل است
[ترجمه گوگل]با فقدان چرت زدن، بسیاری از شیب های گدازه اسکراب را توسعه داده اند و به آرامی به جنگل می روند

13. The evidence is provided by a number of low scarps which wind for considerable distances across the Mercurian surface.
[ترجمه ترگمان]این مدرک توسط تعدادی از scarps که در فواصل طولانی در سطح Mercurian قرار دارند، ارایه شده است
[ترجمه گوگل]این شواهد توسط تعدادی از کمربندهای پایین ارائه شده است که برای فاصله قابل توجهی در سطح Mercurius قرار می گیرند

14. And some relevant geologic data regression equations for fault scarp formed in the past 2700 years have been obtained.
[ترجمه ترگمان]و برخی از معادلات رگرسیون داده های زمین شناسی مربوط به fault که در طول ۲۷۰۰ سال گذشته شکل گرفته اند به دست آمده است
[ترجمه گوگل]و برخی از معادلات مربوط به رگرسیون داده های مربوط به زمین شناسی برای ریزش گسل شکل گرفته در 2700 سال گذشته به دست آمده است

پیشنهاد کاربران

افتگاه، سطح واقع در لبه بالایی لغزش که در اثر جدایش قطعه جابه جا شده از زمین حاصل شده ( در زمین لغزش )


کلمات دیگر: